خلاصه ماشینی:
"فرهنگ سیاسی مبتنی بر عقلانیت به اجماع نظر منتهی میشود که در دورهء قاجار به ثمر نرسید؛ د:در دورهء پهلوی اول و دوم،با وجود تغییر نظام سیاسی و تقلیل قابل توجه قشر عشیرهای در نظام حکومتی،به دلیل فقدانش ساختار عقلایی برای چرخش قدرت و مملکتداری مبتنی بر استدلال و مواجهه فکری و قانونگرایی،همچنان مبانی فرهنگی نظام عشیرهای بر نظامهای سیاسی ایران سایه افکند.
این تأثیرگذاری درونزا،پایدرای و استحکام نظام داخلی عشیرهای را به دنبال دارد و باعث میشود که هرم قدرت و فرهنگ عمومی در عشیره بواسطهء ناهمواریهای طبیعی در صحت و سلامت فرهنگ و ساختار خود شکی به خود راه ندهد و با گذشت زمان به دلیل فشارهای داخلی و رفتار همنوعان،بافت عشیرهای همچنان حفظ شود و مبانی خویشاوندی با ساختار حیات اقتصادی و جبر طبیعت عجین گردد.
مطیع کردن یک ایل یا خان با اهداف جمعی و مذاکرهء سیاسی صورت نمیپذیرفته بلکه مبنای مطیع کردن، سرکوب نظامی بوده است و به همین دلیل عشایر برای دفاع از موجودیت و حیثیت عشیرهای خود، همواره به حفظ و توسعهء قدرت نظامی میپرداختند.
اهمیت این خصلت دوم در این است که عشایر را نباید صرفا مجموعههایی در چارچوب اهداف اقتصادی و معیشتی قلمداد کرد بلکه باید آنها را واحدهای سیاسی که دارای وجدان نظامی و امنیتی برای دفاع از چارچوبهای اجتماعی فرهنگی خود میباشند تلقی نمود.
17در این چارچوب میتوان مبانی فرهنگ سیاسی عشیرهای را چنین مطرح ساخت: 1-تلقی از سیاست:زور،توان نظامی،غارت، تجاوز،سرکوب،بیاعتمادی و اتکاء به خویشاوندان و درون گروه؛ 2-تلقی از کشور:مجموعهای از عشایر که با یکدیگر برای کسب قدرت،امنیت و ثروت رقابت میکنند و دولت مرکزی به تناسب شرایط برای سلطه بر کل قلمرو کشور از عشایر استفاده میکند."