چکیده:
پاسخ به پرسش چیستی «معنای زندگی » جز از راه شناخت انسان ممکن نیست . ملاصدرا انسان شناسی را اصل و پایه همه معارف و پرسـش های بنیادین می داند که بدون آن دیگر شناخت ها کامل نخواهد بود. بـه نظـر ملاصدرا انسان در میان سایر موجودات از امتیازات خاصی برخوردار است که منشا آن ، نفس ناطقه و عقل اسـت و بـه دلیـل برخـورداری از درک عقلی ، به دنبال کشف حقیقت و معنای زندگی حرکت می کند. انسـان در مقام عمل ، خالی از غایت و هدف نیست . هدف ایده آل زندگی نزد عقـل ، معرفت خداست . از این رو در صدد شناخت خدا و افعـال او برمـی آیـد. در این مسیر او به شناخت خـود و جهـان کـه فعـل تکـوینی خـدا هسـتند می پردازد و سفرهای علمی و عملی چهارگانـه را تنظـیم مـی کنـد. ایـن حرکت ارادی و وجودی انسان ، وقتی به غایت می رسد که انسان به اراده و اختیار، تحت فرمان عقل به سوی خدا گـام بـردارد و در کنـار او قـرار یابد. هدفمندی انسان و حیات او مبتنی بر حرکت جوهری و ثابت نبودن مرتبه وجود اوست . انسان بـرخلاف دیگـر ممکنـات ، جایگـاه معینـی در مراتب وجود ندارد. او از پایین ترین مقامات تا بالاترین درجـات می توانـد سیر داشته باشد. انسان علاوه بر هـدف ایـده آل از اهـداف متوسـط نیـز برخوردار است . در ایـن مقالـه می کوشـیم پـس از تبیـین انسان شناسـی ملاصدرا، دیدگاه او را در خصوص معنای زندگی بررسی کنیم .
خلاصه ماشینی:
بـه نظـر ملاصدرا انسان در میان سایر موجودات از امتیازات خاصی برخوردار است که منشأ آن ، نفس ناطقه و عقل اسـت و بـه دلیـل برخـورداری از درک عقلی ، به دنبال کشف حقیقت و معنای زندگی حرکت می کند.
ایـن پرسش برای همه هست که چرا زندگی می کنیم ؟ از کجا آمدیم و به کجا می رویم ؟ ملاصدرا روایتی از علی (ع ) نقل می کند که حضرت فرمودنـد: «رحـم اٰلله امـرءا اعـد لنفسـه و اسـتعد لرمسه و علم من أین و فی أین و الی أین » (همان ، ج١، ص٢١؛ همو، ١٣٦٦ب ، ج١، ص٥٧١) این روایت ، دانستن پاسخ سؤال را مهم دانسته است .
مطابق بیان فوق ، نفس از مراتبی برخوردار است که اکتفا بر مراتب نازل و اتکا بـر قوای غیرعقلی ، انسان را از حقیقت باز داشته و در تفسیر حقایق از جمله معنای زندگی او را به خطا می کشاند.
در این حال است که انسان به جای کشف حقیقـت معنـای زنـدگی ، بـه جعل معنای زندگی در محدوده دنیا دست می زند.
(همان ، ج٩، ص١٢٥- ١٢٦) پس نیاز نفس به اعضا و جوارح و قوا و حواس مانند نیاز بـه مرکـب و توشـه راه اسـت برای سفری که انسان در پیش گرفته ، یعنی سفر به سوی خدا و لقاء او.
(همان ، ص٢١٠؛ همو، ١٣٦٦ب ، ج١، ص٣٢٠) خداوند مردم را به صورت اکید از رکون به حیات دنیا و غرق شدن در شهوات آن منع کرده است ، زیرا دنیا به سبب عدم بقـاء امـری وهمی ، باطل و زوال پذیر است و امور دنیوی تنها اوهام و خیـالات اسـت .