Abstract:
خشونت مذهبی در دهههای اخیر تبدیل به مسئلهای اساسی در جهان شده است. برای شناخت خشونت مذهبی، لازم است که به ریشههای فکری آن رجوع شود و تنها به تصاویر برساخته رسانهای تکیه نشود. پژوهش حاضر در همین راستا و با بهرهگیری از روش تحلیل تماتیک به دنبال بررسی این مسئله است که خشونت در متون مذهبی مراجع فکری شبهبنیادگرایی اسلامی به چه شیوهای بازنمایی میشود. برای نیل به این هدف، سیزده کتاب از سه نویسنده مرجع بنیادگرایان اسلامی(ابوالأعلی مودودی، محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه) مورد تحلیل قرار گرفته است. یافتههای پژوهش بیانگر این است که خشونت در متون مورد بررسی به سه شیوهی مختلف اما مرتبط با هم بازنمایی میشود. از یک طرف، خشونتی کنشگرانه و آشکار وجود دارد که با تلقی «دیگری» به عنوان لکهای سیاه در ساحت الهی، در پی نابودی دیگری و مرگ وی بر میآید. از طرف دیگر، خشونتی پنهان و خدایگانی وجود دارد که دعوت به ویرانی قانون و تمدن غیراسلامی(خوانش خودشان از اسلام) و منطق زمینی و مادی میکند و نوعی از رهایی بخشی خدایگانی را نوید میدهد. در مقابل این نوع از خشونت، خشونت نوع سومی وجود دارد که نه تنها ویرانگر قانون نیست، بلکه خود به دنبال برساخت و اجرای خوانش شبهبنیادگرایانه از قانون الهی و منطق اسلامی به مثابه جایگزینی برای قانون و منطق مادی است. در این نوع از خشونت، ابزارهای خشونت نیستند که خشونت را تعریف مینمایند، بلکه نفس قانون است که مروج خشونت تلقی میگردد.
Sufism in Egypt as a powerful social movement has a fairly significant followers. The main question of this paper is that What the nature of the Sufism in Egypt and what the elements of it in Egypt? Besides this، two sub questions arise: whether Sufism has a role In the process of January 25 revolution and in during of post-revolution developments? Also what are the opportunities and barriers to collaboration between Sufi movement in Egypt and the Islamic Republic of Iran?
This study that relies on describing and analyzing، using historical and comparative methods and utilizes identity theory and its role in collective action، First attempts to recognize the nature of the Sufi stream with Relying on intellectual and institutional and historical elements، secondly، to understand the behavior of Sufis in Egypt's post-Mubarak and to review the reasons of Sufi trends to politic in post-revolution era and thirdly، with practical approach، attempts to analyze the opportunities and barriers to collaboration between Sufi movement and Islamic Republic of Iran.
Machine summary:
پژوهش حاضر در همین راستا و با بهرهگیری از روش تحلیل تماتیک به دنبال بررسی این مسئله است که خشونت در متون مذهبی مراجع فکری بنیادگرایی اسلامی به چه شیوهای بازنمایی میشود.
برای نیل به این هدف، سیزده کتاب از سه نویسنده مرجع بنیادگرایان اسلامی (ابوالاعلی مودودی، محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه) مورد تحلیل قرار گرفته است.
در مقابل این نوع از خشونت، خشونت نوع سومی وجود دارد که نهتنها ویرانگر قانون نیست، بلکه خود به دنبال برساخت و اجرای خوانش بنیادگرایانه از قانون الهی و منطق اسلامی بهمثابه جایگزینی برای قانون و منطق مادی است.
بوتکو (Butko, 2004)، کاونا (Cavanaugh, 2009)، اولیوتی (Oliveti, 2002)، کپل (Kepel, 2002)، فولر (Fuller, 2003)، سودربرگ (Soderberg, 2003)، مسلم (Musallam, 2005)، کومینس (Commins, 2006)، گرجس (Gerges, 2005)، کارابل (Karabell, 1995)، امرسون و هارتمن (Emerson amp; Hartman: 2006)، ژورجنسمیر (Juergensmeyer, 2003)، آلموند و همکاران (Almond amp; etal)، قوام و بهرامی (1392)، رهبر و مهاجرانی (1388)، مسعودنیا و شاه قلعه (1387)، هوشنگی (1389)، احمدوند (1385)، موثقی و زاهدی (1388)، عباس زاده فتحآبادی (1386)، بخشایش اردستانی (1388)، ساعی و همکاران (1389)، محقر و خطیبی قوژدی (1391)، بهاری و همکاران (1392)، امینی و حزباوی (1389) و ابراهیمی (1389) از جمله پژوهشهایی هستند که به بررسی بنیادگرایی اسلامی و خشونت نهفته در آن پرداختهاند.
همانطور که در بخشهای بعدی ذکر خواهد شد، بیشترین خشونتهایی که در متون مورد بررسی بهویژه در آثار ابن تیمیه و عبدالوهاب بازنمایی و ترویج میشود، خشونت علیه سوژه مسلمان است؛ بنابراین، اساسا باید چنین خشونتهای آشکاری را نوعی خشونت اعمالشده در زیست جهان نمادین جامعه اسلامی از سوی گفتمانهای خشونتطلب بنیادگرایانه تلقی کرد.