Abstract:
اخوان المسلمین یکی از گروههای سیاسی مهم و تاثیرگذار در سیاست داخلی مصر است که از آغاز شکلگیری در سال 1928م. همواره از شرکت فعال آن در عرصه داخلی مصر ممانعت به عمل آمده بود. بعد از سقوط حسنی مبارک، اخوان المسلمین یک بازیگر سیاسی منسجم و سازمان یافته بود که قابلیت به دست گرفتن قدرت در دوران پسا مبارک را داشت. اما تنها بعد از یک سال از رسیدن به قدرت، این گروه به حاشیه رانده شده و نفوذ و اعتبارش را در نگاه بسیاری از مصریان از دست داده است. این پژوهش با طرح این سوال که «عوامل ناکامی اخوانالمسلمین پس از 2011میلادی چه بوده است؟» با روش توصیفی-تحلیلی و با بهرهگیری از رویکرد سازهانگارانه به ارزیابی این فرضیه میپردازد که نظامیان مصر و گروههای مخالف، اخوانالمسلمین را به عنوان عامل بیثباتی و رواج تفرقه در بین گروههای اسلامگرا تلقی میکردند و به همین دلیل مانع قدرتگیری این گروه میشدند. این تلقی گروههای مخالف از اخوان اصلیترین عامل شکست اخوان در کنار دلایل ساختاری دیگر پس از دستیابی به قدرت در 2011م است.
The Muslim Brotherhood is one of the most important and influential political groups in Egypt's internal politics, since its formation in 1928. After the fall of Hosni Mubarak, the Muslim Brotherhood was a coherent and organized political actor capable of taking power in the post-Mubarak era. But only one year after coming to power, this group has been marginalized and has lost its influence and credibility in the eyes of many Egyptians. This research raises the question, "What were the reasons for the failure of the Muslim Brotherhood after 2011 AD?" Using the descriptive-analytical method and using the constructivist approach, it evaluates the hypothesis that the Egyptian military and opposition groups considered the Muslim Brotherhood as a cause of instability and the spread of division among Islamist groups, and because of this, they prevented this group from gaining power. This view of the opposition groups of the Brotherhood is the main reason for the failure of the Brotherhood, along with other structural reasons, after gaining power in 2011.
Machine summary:
در همين راستا پژوهش حاضر در ابتدا به بررسي شرايط سياسي ، اجتماعي و اقتصـادي مصـر در دوران حسـني مبـارک بـويژه سـال هـاي آخـر حکومـت وي پرداختـه و زمينـه هاي انقلـاب مصـر و قدرت گيري هرچه بيشتر اخوان المسلمين که در نهايت به دستيابي اين گروه به قـدرت در سـال ٢٠١١ انجاميد را بررسي مي کند و سپس به بخش اصلي پژوهش يعني علل و دلايل شکست و رکـود اخـوان پس از انقلاب ٢٠١١ و کودتا عليـه مرسـي خواهـد پرداخـت .
به طورکلي ، نويسندگان چند کلان علـت را دليل اصلي سـقوط و محاکمـه مرسـي و ديگـر اخـواني هـاي مصـر در نظـر مـي گيرنـد: راديکاليسـم اخوان المسلمين در برخورد با مخالفان و استفاده از زور و خشونت و ترور به خصـوص بـا طيف هـاي ليبرال ، تعميق بحران هاي اقتصادي ، بيکاري ، فقر و سقوط ارزش پول مصر، عدم توجـه بـه ارزش هـاي ملي و تاريخي کشور مصر و گسست هرچه عميـق تر بـا طيف هـاي روشـنفکر ايـن کشـور، شـتاب فزاينده اخوان المسلمين در انحصاري کردن قدرت در مصر، فقدان کاريزماتيکي محمد مرسي در مصـر در ميان طيف هاي مختلف مـردم ، فقـدان تخصـص اخـواني هـا در اداره امـور کشـور بـه ويژه روابـط خارجي ، اقتصادي و جامعه مدني از جمله اين دلايل هستند.