خلاصة:
یکی از مسائل مطرح در مورد قرائت قرآن، قرائت غنایی است. گرچه حکم قرائت غنایی فی الجمله روشن است، اما مفهوم آن وضوح لازم را ندارد، ازاینرو مورد بحث فقها قرار گرفته است. در این نوشتار با توجه به اینکه مفهوم و حکم قرائت غنایی متوقف بر شناخت مفهوم و حکم غناست، نخست به اختصار مفهوم و حکم غنا بررسی شده است. سپس با عنایت به نقش کلیدی روایات در تغنی به قرآن، تفکیک موضوعی آنها مورد توجه قرار گرفته و با تفکیک روایات جواز قرائت با صدای حزین، نیکو و دارای ترجیع، از روایات جواز تغنی به قرآن و بررسی دقیق سندی و دلالی آنها، محل تعارض اصلی روایات جواز تغنی به قرآن با روایات عدم جواز تغنی به قرآن و روایات عام نهی از غنا مشخص شده است. آنگاه دیدگاه جواز تغنی به قرآن و دلایل آن بررسی و مورد نقد قرار گرفته است.
One of the problems brought up concerning the reading of the Qur’ān is the vocal (ghinā’ī) reading. Although the ruling of the vocal reading is wholly clear، its concept is not clear enough; thus، it is debated by the jurists. Given the fact that the concept and the ruling of the vocal reading are dependent upon the cognition of the concept and the ruling of ghinā، first of all، the concept and the ruling of ghinā are briefly studied. Then، with respect to the key role of the traditions on taghannī (melodious chanting) of the Qur’ān، their thematic separation is taken into consideration and through the separation of the traditions of the permissibility of reading with sorrowful، beautiful، and refraining voice from the traditions on the impermissibility of taghannī of the Qur’ān and the general traditions، the prohibition of ghinā is specified. Finally، the viewpoint of the permissibility of taghannī of the Qur’ān and its reasons are studied and criticized.
ملخص الجهاز:
"با تأسف باید گفت فقیهان شیعه و سنی، روایات مربوط به موسیقی قرائت را تفکیک محتوایی و موضوعی نکرده و روایات مربوط به صوت حسن، دارای تحزین و ترجیع را که بیشتر آنها از اسناد قابل اعتمادی برخوردار است، با روایات جواز تغنی به قرآن که از اسناد معتبری برخوردار نیستند، مشترک دیده و تعارض را میان همه آنها با روایت عام نهی از غنا دیدهاند.
بهرغم آنکه گفته شده است ابوبصیر در این حدیث به قرینه علی بن ابی حمزه، یحیی بن القاسم واقفی است و علی بن ابی حمزه بطائنی نیز واقفی بوده (طوسی، الفهرست، 161؛ ابن شهر آشوب، 102؛ حلی، 362) و متهم به عناوینی مانند کذاب، و ملعون شده است (همان)، اما روایت یاد شده دارای اعتبار است؛ زیرا یحیی بن قاسم که کنیهاش ابابصیر است، غیر از یحیی بن قاسم واقفی است که قبل از شهادت امام موسی بن جعفر7 از دنیا رفته است و سید بن طاووس، علامه حلی و ابن داوود میان نقل کشی در مورد یحیی بن حذاء واقفی و یحیی بن قاسم، خلط کردهاند (تستری، 12/471).
با تأسف باید گفت فقیهان شیعه و سنی، روایات مربوط به موسیقی قرائت را تفکیک محتوایی و موضوعی نکرده و روایات مربوط به صوت حسن، دارای تحزین و ترجیع را که بیشتر آنها از اسناد قابل اعتمادی برخوردار است، با روایات جواز تغنی به قرآن که از اسناد معتبری برخوردار نیستند، یک کاسه کرده و تعارض را میان همه آنها با روایت عام نهی از غنا دیدهاند."