خلاصة:
عشق در علم روان شناسی دارای مکاتب و نظریه های گوناگونی است. در این مقاله به توضیح یکی از این تئوری ها که توسط رابرت اشتنبرگ روانشناس معروف آمریکایی در سال 1987 ارایه شده است می پردازیم و سپس سعی می کنیم آن ها را با عقاید سعدی در خصوص روابط عاشقانه تطبیق دهیم وشباهت ها و تفاوت های احتمالی آن ها را بسنجیم. این بررسی نشان می دهد که سعدی در زمینه ی روان شناسی روابط عاشقانه، فردی آگاه بوده است.
ملخص الجهاز:
تئوري اشتنبرگ ، تعهد، صميميت ، هوس ، ترکيب هاي مختلف ، سعدي مقدمه مفهوم عشق ، عليرغم اين که براي اکثر مردم احساسي شناخته شده است با اين حـال ارايـه تعريفـي دقيق و علمي از آن براي روان شناسان بسيار سخت مي باشد.
Robert Stenberg اما تئوري رابرت اشتنبرگ در سال ١٩٨٦ مورد توجه بيشتر روان شناسان قرار گرفت ، بـه گونـه اي که تاکنون ارزش علمي خود را حفظ کرده است .
اينک به بررسي هريک از ترکيب هاي موجود تکي و دوتايي و سه تايي در نظريه اشتنبرگ مي پردازيم : الف ) فقط صميميت :در چنين رابطه اي تعهدو جاذبه هاي جنسي وجـود نـداردو رابطـه فقـط بـر اساس مهرو دوستي بين دو طرف است ؛ لذا عملا چنين رابطه اي براي زن و شوهر معناندارد.
از نظر اشتنبرگ اين رابطه در خطر فروپاشي قرار نداردو زن و شوهر با علاقه و محبت و مسئوليت پـذيري به زندگي خود ادامه ميدهند اگرچه نسبت به هم اشتياق جنسي ندارند!معمـولا چنـين رابطـه اي نـه در زوج هاي جوان که پس از دوران ميان سالي رخ مي دهد.
همــي گفــت و مــيرفــت دودش بســر همــــين بــــود پايــــان عشــــق اي پســــر ز)صميميت + تعهد + هوس ١٠:اين رابطه «عشق کامل » نام داردو از نظر اشتنبرگ رابطه اي است که بسياري از مردم در تلاش و آرزوي رسيدن به آن هستند.
يعنـي در عشـق کورکورانـه (حالـت ه: تعهد + هوس ، بدون صميميت )که سعدي معتقد است به دليل وجود هوس ، بدون صميمت هم مي تـوان تا مدتي رابطه را نگه داشت اما اشتنبرگ معتقداست چنين رابطه اي پابرجا نخواهد ماند.