خلاصة:
جامعهشناسی اسلامی بر بنیان تفکر اجتماعی اسلام شکلگرفته و ریشههای نیرومندی در مطالعات اجتماعی مسلمانان دارد. در این پژوهش سعی شده است که الگوی کلی از جامعهشناسی اسلامی برمبنای انسانشناسی، دینشناسی، معرفتشناسی و ماهیت جامعه از منظر اسلام، ارائه شده و فرایند نظریهپردازی آن نیز در قالب بسترسازی، مفهومسازی و روششناسی، قابل فهم شود. نوآوری این تحقیق را میتوان در چند نکته جستوجو کرد: نخست، الگوی موردنظر، متناظر به اشکالات مطرحشده در این حوزه طراحی شده است؛ دوم، تجمیع منطقی رویکردهای عمدهای معطوف به علمدینی محسوب میشود؛ سوم، پیوند ارگانیکی میان علم و دین، مبانی و فرایند نظریهپردازی، به شکل روشن رعایت و ترسیم شده است.
ملخص الجهاز:
الگوی جامعهشناسی اسلامی مدعی است که بر بنیاد تبیین جامع از ماهیت انسان، حقیقت دین، چیستی معرفت و چیستی جامعه، ابعاد و لایههای مختلف واقعیت اجتماعی را تحلیل و تفسیر کرده و بستر مناسب برای مدیریت علمی جوامع بشری را فراهم میکند.
ازآنجاکه تمدن مدرن بر بنیان فردگرایی غریزی استوار است و تأمین لذتهای مادی، غایت اصلی آن محسوب میشود، علوم مبتنیبر آن نیز صرفاً در همین مدار شکلگرفته و عمل میکنند؛ ازاينرو است که جامعهشناسی موجود، انسان و جوامع انسانی را از سطح نفس لوامه در دایرة نفس اماره ساقط کرده و منحط میکند، اما در منظومة معرفتی اسلام بر اصل فطرت تأکید شده و با شکوفایی فطرت انسانی است که مجموعه تمایلات و تواناییهای افراد تحت تدبیر عقل قرار میگیرند، نفس انسانی تعالی یافته و نظامهای علمی و از آن جمله جامعهشناسی اسلامی بر بنیان اصل حقیقتجویی فطری بنا میشود و با تبیین پدیدهها و موضوعات اجتماعی، در راستای تحقق انسان متعالی و جامعة اخلاقی عمل میکند.
در ارتباط با چنین تلقی از دین، مهمترین نقش مبنایی دین در تولید جامعهشناسی اسلامی این است که اولاً، دانش و ارزش از متن وجود آدمی برخاسته و قابل تفکیک نيستند؛ ثانیاً، دین گزارشي دقیق و منطبق با حقیقت تکوینی از هستی انسان و جامعه داده و متناسب با آنها قواعد و هنجارهای رفتاری مشخصی را تشریع میکند؛ ثالثاً، دین با تأکید بر فطرت مشترک انسانی و اصل «حقیقتجویی»، دانش جهانشمول و معطوف به نیازهای مادی و معنوی انسانها را تنظیم میکند.