خلاصة:
درباره مبدا آغازین فعل و خلقت الهی دو دیدگاه (ازلیت فعل الهی و خلقت جهان و انکار ازلیت و قول به حدوث فعل الهی) مطرح است. نویسنده در این مجال نخست با تمسک به علتتامهبودن ذات الوهی برای فعل خویش و بطلان فرضیه رقیب (حدوث جهان بعد از عدم) با استناد به دو محذور عقلی آن (نامعقولیت قول به حدوث فاعلیت خدا و لزوم تعطیلی فیض الهی) به تبیین و اثبات فرضیه خود (ازلیت جهان) میپردازد. آنگاه در اثبات و تایید دیدگاه فوق به آیات- مانند «عدم خلقت ازلی، مستلزم مغلولیت یدالله»، «عدم اتمام کلمات و خلایق الهی» و «قدرت خدا بر خلق ازلی»- و روایات- مانند «نسبت قدمت به فعل خدا» و «نسبت قدمت به مخلوق خدا»- مختلف با تقریر و طبقهبندی جدید و خاصی استناد شده است که مقتضای آنها اثبات نظریه ازلیت فاعلیت الهی و به تبع آن، ازلیت خلقت جهان است.
There are two views on the initial origin of the Divine action and creation (eternity of God's action and the creation of the world، and denying its eternity and believing the contingency of the Divine action). The author of this article first explains and proves his hypothesis (eternity of the world) considering that the Divine essence is a sufficient cause for its action، invalidating the other theory (contingency of the world after nonexistence) by pointing its two rational inhibitions (irrationality of the idea of contingency of God's activity and the necessity of stopping God's blessing). Then to prove and confirm this theory، he will use different verses of the Holy Qur'an – such as "not having an eternal creation leads to Allah's hand to be tied up" and "incompletion of the Divine words and creatures" and "God's power on eternal creation" – and narrations such as – "the relation between pre-eternity and God's action" and "the relation between pre-eternity and God's creature" - with a new explanation and classification which necessitates the validity of the theory of eternity of God's activity and consequently eternity of creation of the world.
ملخص الجهاز:
"عدم توجیه فاعلیت خدا قول به حدوث فعل الهی و مسبوقیت آن به عدم و به تبع آن قول به حدوث عالم، ارتباط آن به عنوان حادث و دارای نقطه شروع با قدیم هم دارای محذور عقلی است؛ به تعبیری قول به وجود نقطه آغاز برای جهان و مسبوقیت آن به عدم، قابل تبیین نیست؛ چراکه نفس تصور حدوث فاعلیت خدا و جهان، مستلزم یکی از دو محذور ذیل است: الف) انفکاک علت تامه از معلول: قول به خلقت جهان بعد از فرض مسبوقیت عدم برای آن، به تعبیری نفس تصور خلقت جهان و فاعلیت خدا با انفکاک آن از خداوند، مستلزم این است که فعل خدا (خلقت جهان) از ذات علت تامه (خدا) متأخر و منقطع گردد، معنایش این است که معلول از علت تامه خود منفک شود و این محال است؛ چراکه نفس فرض علت تامه، یعنی رسیدن فاعلیت و علیت به حد ضرورت نه اولویت و آن مستلزم تحقق معلول است، مگر اینکه علت تامه درحقیقت علت تامه نباشد؛ مثلا قدرتش از بین برود یا مانعی ایجاد شود.
استحاله تعطیلی فیض الهی افزون بر برهان لمی فلسفی پیشین (اقتضای علیت تامه لزوم ازلیت معلول)، در صورت انکار ازلیت فعل الهی، یک لازمه باطلی پیش میآید که منکران باید بدان ملتزم شوند و آن این است در صورتی که ذات خدا علت تامه و مختار برای خلق عالم و اعطای جود و فیض باشد (وجود علت تامه) و بدون هیچ مانعی از اعطای آن اجتناب ورزد (فقدان مانع حسب فرض) و به تعبیر متکلمان خدا اراده خلقت را از ازل نداشته است.
پاسخ به یک شبهه (تفسیر قدمت و دوام به زمان کثیر و از زمان خلقت) ممکن است در توجیه ظاهر روایات دال بر قدمت و دوام فعل الهی گفته شود که مقصود از آن تأکید بر بعد طولانی فعل خدا مثل احسان و فیض است؛ به این معنا که چون خلقت جهان از حیث زمان بسیار طولانی است و انسان بر تعیین نقطه شروع آن قادر نیست، بر آن زمان قدیم و دائمی اطلاق میشود."