خلاصة:
این مقاله سر آن دارد که بگوید عطار به عنوان یک «معرفت پژوه» به دنبال انسان قدسی است و تنها راه به سوی این قداست را راه دل میداند. دل بیدار و هوشیار پیر و مرشد عطار است تا سدهای نفس چموش را شکسته و با تکیه بر اصل ریاضت و «دردِ خواستن»، نفس را با خود همسفر راه عشق کند. عشقی که با آمدنش هر چیز غیر خود را میسوزاند و تصفیه میکند. این بیداری آغاز زودودن غبارهای حاصل از لذایذ مادی از دل است تا خورشید سلامت در آینة دل متجلی شود و از تابش آن تمام وجود نورانیّت خود را بازیابد و گوهری که در سویدای دل نهان است به فعلیّت برسد.بنابراین «نویسنده» در آغاز از «دل» و چیستی آن به اختصار سخن گفته و دل را از دو منظر«جسمانی» و «روحانی» مینگرد تا با استناد بر شواهد، به حقیقت واقعی «دل» در بُعد «روحانی» آن تأکید نماید. در گام بعدی مطابق با ساختار اندیشة عطار، به اهمیّت همراهی ملائماتی چون عرش، نفس، جان و عشق در عبور دل از دیوارهای جسم به سرزمین روح و چگونگی ارتباط و سازواری آنها با یکدیگر برای کشف «راه سر منزل سلامت» میپردازد.
This paper aims to indicate that Attar as a knowledge researcher seeks a sacred human being and the only way toward the sacrosanct is heart. An awake & vigilant heart is both Attar`s preceptor and master who removes dust of material-based pleasures from heart`s mirror by relying on mortification and pain-seeking principle consequently¡ practice hidden gem in heart bargain. Thus¡ the author first considers heart and it`s quiddity then¡ investigates heart in both material and spiritual aspects to focus on heart`s reality in spiritual aspect by evidences. In next step¡ according to Attar''s thoughts¡ the author investigates the significance of companionship between the fitness such as throne¡ soul¡ life and love crossing material walls toward soul land as well as the manner of their relation and fitness to discover the way of health destination.
ملخص الجهاز:
از این رو در وصف مقام دل هر دم عارف واژهای نو میجوید و مناسب با حال و مقامش گاهی نوای «عرش دل است وصدرکرسی» (عین القضاه،1377: 147) سر میدهد و گاهی آن را «خزانه اسرار الهی» مینامند، (قندهاری پوشنجی،1374: 106) دلی که زنجیرها گسست و مردانه در سنگر جهاد با نفس ایستادگی کرد و با سلاح ریاضت لشکر سالوس و ریا را از پای در آورد اکنون سزاوار «سرای خلوت و توحید آمد»: دل تو موضوع تجربه آمد سرای خلوت و توحید آمد دل تـو منظـر اعلاست حق را ولیکن سخت نابیناست حق را نظر گاه شبانه روزی دل تست ولی روی دل تو در گل تست چو روی دل کنی از سوی گل دور برین پستی بگیـرد روی دل نور (عطار نیشاپوری، 1361: 60) دل و عشق وقتی خام نوازیهای نفس در تنور ریاضت پخته شد و توانست درد شورانگیز شناخت را با طعم شعور بچشد، دل خود را مهیا میسازد تا عشق را به حضور بپذیرد و به نغمة کهن ازلی که تاکنون نواخته میشود، گوش فرا دهد.