خلاصة:
تعریف دانش اصول از سوی مشهور اصولیان به قواعدی که برای استنباط حکم شرعی آماده
شدهاند، تنها ناظر به کاربرد قواعد آن در حوزه دانش فقه است. برخلاف تصویری که تعریف
مشهور اصولیان در طول قرون متمادی ارائه نموده است، قواعد اصول فقه منحصر به دانش
فقه نبوده و در سایر علوم اسلامی نیز دارای کاربرد و تاثیر قابل توجهی است. علم تفسیر،
به معنای کشف مراد جدی خداوند متعال از جمله دانشهای اسلامی است که برای رسیدن
به غایت خود نیازمند بهره گیری از قواعد اصولی است. در این مقاله به جهت بیان نقش
قواعد اصولی در دانش تفسیر، با روش توصیفی-تحلیلی به مطالعهی کتاب تفسیر المیزان
پرداخته شده است و از طریق استناد به موارد متعدد تمسک به قواعد اصولی مربوط به
مباحث الفاظ همانند عام و خاص، مطلق و مقید در اثر مورد مطالعه، کاربرد قواعد اصولی
در این دانش اثبات شده است.
The definition of the field Logic of jurisprudence is presented as some rules in concluding the religious laws by most of its scholars, by a circumscription in jurisprudence. But these rules are not restricted in jurisprudence at all; of course, they can be used in some other Islamic acknowledgement fields. The knowledge of exegesis as an Islamic knowledge field, by means to deduct the real means of Allah, uses the logic of jurisprudence necessarily to realize the god`s means between religious texts. This paper focused on clarifying the usage of the logic of jurisprudence in the field exegesis by an analytical-descriptive perspective as the method, the exegete book _Al-Mizan_ as the case of study. Finally, as the aim, follows the explanation of the usage of the logic of jurisprudence in this text that is frequently used in the lines of this book, especially concentrated in part of words like generation and specification, absolution and bounding.
ملخص الجهاز:
و اینکه به همسرش گفت: «و استغفری لذنبک إنک کنت من الخاطئین» گناه را برای او اثبات نموده و دستور داد که از خدای خود به خاطر این گناه طلب مغفرت کند، چون او با این عمل از اهل خطا شد و به همین جهت فرمود از «خاطئین» و نفرمود از «خاطئات»؛ و بطوری که از سیاق برمیآید اینها همه کلام عزیز است، نه کلام شاهد، چون کار شاهد حکم کردن و داوری نمودن نیست بلکه کار عزیز است» (موسوی همدانی، 1374 ش، ج 11: 194-195) در آیهی مورد اشاره که نقل گفتار عزیز مصر در حین قضاوت و محاکمه میان حضرت یوسف (علیه السلام) و همسرش زلیخا است، عزیز مصر در مقام قضاوت به حضرت یوسف (علیه السلام) امر به سکوت و مخفی نگه داشتن موضوع و به همسرش زلیخا امر به توبه و استغفار از گناهی که کرده است مینماید که این امر به توبه خود دال بر گناهکار دانستن زلیخا نیز هست.