خلاصة:
توزیع متعادل امکانات و خدمات، گامی در جهت از بین بردن تفاوتهای ناحیهای و پراکندگی متناسب جمعیت در سطح منطقه است. توسعه متعادل و متوازن فضاهای جغرافیایی، نیازمند بررسی دقیق و همه جانبه مسایل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و شناخت بهتر نیازهای جامعه و بهبود آنهاست. به همین جهت از جمله معیارهای معمول در برنامهریزی منطقهای، سطحبندی نواحی بر اساس برخورداری از شاخصهای مختلف توسعه است. در پژوهش حاضر سعی شده با بهرهگیری از تکنیک تاکسونومی و با استفاده از تعداد 42 شاخص توسعه در زمینههای اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، بهداشتی و درمانی به تعیین و تحلیل سطوح توسعه شهرستانهای استان کرمانشاه پرداخته شود. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و روش انجام آن، توصیفی- تحلیلی میباشد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که بین شهرستانهای استان به لحاظ شاخصهای توسعه اختلاف و نابرابری وجود دارد و نتیجه به کارگیری مدل تاکسونومی، شهرستانها را در 5 سطح بسیار برخوردار، برخوردار، تا حدودی برخوردار، محروم و بسیار محروم قرار داده که در سه سطح اول هیچ شهرستانی جای نگرفته و شهرستانهای صحنه، کنگاور، پاوه و قصرشیرین در سطح محروم و شهرستانهای سنقر، هرسین، کرمانشاه، دالاهو، گیلانغرب، اسلام آباد غرب، روانسر، جوانرود، سرپل ذهاپ و ثلاث باباجانی در سطح بسیارمحروم قرار گرفتهاند. همچنین نتایج نشان میدهد که 5/28 درصد شهرستانها در سطح محروم و 5/71 درصد شهرستانها در سطح بسیار محروم قرار گرفتهاند. در پایان نیز پیشنهاداتی جهت بهبود وضعیت نواحی محروم ارائه گردید. درکل نتایج؛ نشان دهنده محرومیت نسبی شهرستانها را دارد و این ایجاب می کند که برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان توجه بیشتری به این استان بویژه شهرستانهای با درجه محرومیت بیشتر داشته باشند.
ملخص الجهاز:
تحليل و سطح بندي درجه توسعه يافتگي شهرستانهاي استان کرمانشاه سيد هادي طيب نيا - استاديار گروه ، جغرافيا و برنامه ريزي روستايي، دانشگاه سيستان و بلوچستان ، زاهدان ، ايران رزگار فتاحي- دانش آموخته کارشناسي ارشد جغرافيا وبرنامه ريزي روستايي، دانشگاه اصفهان ، اصفهان ، ايران تاريخ دريافت : ٩٧/١١/٢٢ تاريخ پذيرش : ٩٨/٠٦/٣٠ چکيده توزيع متعادل امکانات و خدمات ، گامي در جهت از بين بردن تفاوت هاي ناحيه اي و پراکندگي متناسب جمعيت در سطح منطقه است .
مطالعه نابرابريهاي اقتصادي - اجتماعي مناطق کشور يا نواحي يک استان ، از اقدامات ضروري و پايه اي براي برنامه ريزي و اصلاحات در جهت تأمين رشد اقتصادي همراه با عدالت اجتماعي است که مي تواند تخصيص منابع را با هدف رفع نابرابريهاي ناحيه اي ، تحت تأثير قرار دهد (زارع شاه آبادي، سرخ کمال ، ١٣٨٨: ٥٤؛ زياري و ديگران ، ١٣٨٩: ١٧).
پيرامون توسعه يافتگي و تکنيک هاي سطح بندي ، مطالعات گسترده اي صورت گرفته که مي توان به موارد زير اشاره نمود: آهنگري و سعادت مهر (١٣٨٦) در مقاله اي تحت عنوان «مطالعه تطبيقي سطح توسعه يافتگي شهرستان هاي استان لرستان به تفکيک بخش هاي اقتصادي و اجتماعي » شهرستانهاي استان لرستان را با استفاده از تاکسونومي عددي و روش تحليل عاملي بررسي کرده اند و به اين نتيجه رسيده اند که نابرابري بين شهرستانهاي استان طي دوره زماني مورد بررسي افزايش يافته است .
مولايي (١٣٨٦) در پژوهشي با عنوان «مقايسه درجه توسعه يافتگي بخش خدمات و رفاه اجتماعي استان هاي ايران طي سالهاي ١٣٧٣ و ١٣٨٣» با استفاده از دو مدل تاکسونومي و تحليل عاملي به اين نتيجه رسيده است که سطح توسعه در استانهاي کشور طي سالهاي مورد مطالعه افزايش يافته ، اما توزيع آن نامتوازن تر شده است .