خلاصة:
«تبدل» فلزات از اساسیترین مفاهیم در سنتهای کیمیای صناعی یونانی و مصری است. برپایۀ همین مفهوم است که نظریات کیمیایی در هر سنت، مطرح شده و تدابیر و فرآیندهای عملی نیز اجرا میشوند. تعاریف مختلفی از این مفهوم در طول تاریخ کیمیا، ارائه شده که طبعا، متناظر با آن، روشهای عملی گوناگونی نیز بهکار گرفته شده است. در بیشتر متون کیمیایی تا دهۀ 90 میلادی، این مفهوم در چارچوب سنت کیمیای صناعی فهم و بررسی میشد اما با نتایجی که از تاریخنگاری جدیدتر کیمیا بهدست آمد، نگاه محققان و مورخان کیمیا، به سمت و سویی دیگر هم چرخید: طبیعیات ارسطو. این چرخش در نگاه، محصول بازخوانی ریشههای کیمیایی نظریات علمی یا فلسفی بود که در اوائل اروپای بعداز رنسانس، بهویژه در قرن هفدهم، طرح شده بود. ارسطو بواسطه تامل در مفهوم «میکسیس»، چارچوبی جدید را درمیاندازد که محملی است برای فهم امکانپذیری تبدل فلزات به یکدیگر در سنتهای کیمیایی.
Metal transmutation is one of principal concept in Greco-Egypt alchemy. Based on this concept, alchemical theory had raised and practical process operated. There are various meanings of transmutation that shape various practical process. Since 1990, these meanings understood in artificial alchemy framework until new results from recent historiography of alchemy turned to new scope: Aristotle natural philosophy. Studying of Alchemical source of Scientific or philosophical theories in Early Modern Europe result this turning. By focusing on “mixis”, Aristotle presented new framework for understanding metal transmutation in alchemical traditions.
ملخص الجهاز:
براي تبدل يͷ فلز به فلز ديگر بايد اين کيفيات از فلزات گرفته شوند، آنها به حالتي نامتعين از کيفيات درآمده سپس ، کيفيت فلزي جديدي که در اغلب اوقات طلا يا نقره است را بپذيرند.
گوگرد و جيوه در شنگرف به صورت شيميايي در کنار هم قرار ميگيرند اما اين مسأله براي کيمياگران مهم جلوه نکرده بلکه تنها ترکيب رنگ آنها برايشان مهم بوده است (٢٠١٥ ,Viano).
در اين نوع از فرايندها نيز فلزي گران بها در ترکيب هاي اوليه وجود داردکه به عنوان ماده اي پايه براي تبدل عمل کرده و بر اساس حرارت ، موجب تبدل بقيه فلزات به آن فلز گران بها مي شود.
برخي مورخان کيميا براين باورند که زوسيموس اين نوع از تغيير را نيز از جنس عمليات سطحي روي فلزات براثر رنگ نشاني مي داند نه چيزي ديگر (براي مثال نکـ :١٩٩٢ ,McKenzie &Jacobson يا .
مي توان گفت مورخان کيميا، همين چارچوب زوسيموسي را چارچوب غالب براي فهم و تفسير تبدل در بررسي آثار کيميايي يوناني‐رومي و مصري فرض کرده اند اما طبق آنچه در مقدمه هم گفته شد، تاريخ نگاري متأخرتر کيميا، نگاهي جديد را به طبيعيات ارسطو انداخته و به صورت جدي تر در نسبت ميان آن و مفاهيم کيميايي از جمله تبدل ، تامل کرده است .
اما اين ماده با آنچه ارسطو ممزوج همگن مي خواند تفاوت دارد و براي کيمياگران صناعي تنها رنگ دهي آن مهم است نه ترکيبش .
” Study in history and Philosophy of Science, vol.