خلاصة:
مسئله اصلی این مقاله مقایسه نسبت میان دو مفهوم سعادت و جاودانگی از منظر ابنعربی و کرکگور، به عنوان دو اندیشمند اسلامی و مسیحی است. مقصود از این مقایسه که با روش توصیفی - تحلیلی به پیش میرود، یافتن مبانی و پیامد آرای آنان در کنار کشف وجوه مشترک و متمایز دو دیدگاه در تقریر کارکرد دنیوی و اخروی اخلاق است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که در اندیشۀ ابنعربی، سعادت به معنای تخلّق به اخلاق الله و تحقّق در اسماء الله است؛ یعنی بهلحاظ مفهومی معادل و بهلحاظ مصداقی مساوق با جاودانگی است؛ بدین ترتیب انسان در قوس صعود با حرکت حبّی خویش به سمت سعادت اخلاقی و درنتیجه به مقصد جاودانگی حرکت میکند؛ اما از نگاه کرکگور اخلاق به معنای کسب فضایل دنیوی است که از نظر مفهومی و مصداقی از عمل به تکلیف الهی و جاودانهشدن با تفرّد مومنانه افتراق مییابد. کرکگور با تکیه بر ایمان، اخلاق را مرتبه افراد قاصر از امتحان الهی میداند و درنتیجه قهرمان فانی اخلاق را نازلتر از شهسوار جاودان ایمان میشناسد. در مقام داوری و با نظر به مبانی و مفروضات دو متفکر، به نظر میرسد خوانش ابنعربی که حیات دینی و اخلاقی را همسان میداند، بر نگرش کرکگور که اخلاق را مرتبه نازلی از حیات مومنانه میشمارد، ترجیح دارد
The main problem in this paper is a comparison between the two notions of happiness and immortality in the views of Ibn ‘Arabī and Kierkegaard as Muslim and Christian intellectuals, respectively. The comparison, made with a descriptive-analytic method, is meant to identify the foundations and consequences of the views along with a recognition of what is shared and distinct in their formulations of this-worldly and afterlife functions of morality. We find that, in Ibn ‘Arabī’s view, happiness is to assume the divine characters and to instantiate the divine names; that is, it is conceptually equivalent to, and coextensive with immortality. In this way, in its ascending arc, the human being makes a loving move toward moral happiness and hence toward immortality. In Kierkegaard’s view, however, morality is the acquisition of this-worldly virtues conceptually and extensionally distinct from acting upon divine commands and immortality with faithful individuation. Relying on faith, Kierkegaard sees morality as the degree of those who fail the divine test. Therefore, he believes that the mortal moral hero is lower than the immortal chivalry of faith. Given the foundations and assumptions of the two intellectuals, Ibn ‘Arabī’s account in which religious and moral lives are identified with each other seems preferable to Kierkegaard’s view in which morality is deemed a lower degree of faithful life.
ملخص الجهاز:
یافتههای پژوهش نشان میدهد که در اندیشۀ ابنعربی، سعادت به معنای تخلّق به اخلاق الله و تحقّق در اسماء الله است؛ یعنی بهلحاظ مفهومی معادل و بهلحاظ مصداقی مساوق با جاودانگی است؛ بدین ترتیب انسان در قوس صعود با حرکت حبّی خویش به سمت سعادت اخلاقی و درنتیجه به مقصد جاودانگی حرکت میکند؛ اما از نگاه کرکگور اخلاق به معنای کسب فضایل دنیوی است که از نظر مفهومی و مصداقی از عمل به تکلیف الهی و جاودانهشدن با تفرّد مؤمنانه افتراق مییابد.
کرکگور به دانش رسمی زمانهاش اشاره میکند که با زبان آکادمیک به بیان رابطه خدا و انسان میپردازد؛ اما از ترسیم ظرایف این رابطه و از شوربخشیدن به مخاطبان خود برای حیات اخلاقی و دینی ناتوان است (کرکگور، ۱۳۹۶ ب، ص ۱۲۳).
کرکگور با بیان اینکه در ماجرای ابراهیم نبی و ذبح فرزند، اخلاق قربانی ایمان شده است، به اینجا میرسد که بیان اخلاقی این عمل چنین است که پدری میخواست فرزند خود را به قتل برساند؛ اما طبق مضمون ایمانیِ داستان، او میخواست فرزندش را برای خدا قربانی کند.
برای توضیح بیشتر تفاوت حیات اخلاقی و ایمانی، کرکگور به ماهیت تراژدی اشاره میکند که هرچند در انتهای آن قهرمانی غروب میکند، همزمان، آفتاب حقیقت آشکار میشود و ما به همین سبب، بر قهرمان رشک برده و از طریق همدلی با وی رفعت مقام مییابیم (کرکگور، ۱۳۹۶ ج، صص ۳۴۳- ۳۴۵)؛ اما در ماجرای ابراهیم نبی - بر خلاف قهرمان تراژدی - ظاهرِ عملْ مقبول همگان نیست؛ بدین ترتیب این پیامبر الهی «یا قاتل است یا مؤمن.