خلاصة:
جامعه امامیه در سده سوم هجری، تحت تاثیر میراث روایی و اجتماعی دوره ائمه پیشین و چالشهای پیشآمده در سامرا، با مشکلات فراوانی در معرفی و پذیرش امامت روبهرو شد. بخشی از این موارد را باید در طبقهبندی اجتماعی، نوع دسترسی به ائمه سامرا و سطح فکری شهروندان جامعه امامیه دید. تفاوت افراد نسبت به سازوکار شناخت امام و نوع باور به آن حضرت، سبب شد تا دستکم سه سبک برای شناخت امام در این دوره مطرح شود. چگونگی فهم این ساختار و مفهومشناسی آن در بستر جامعه امامیه، پرسشی است که این نگاشته بدان میپردازد. روش این نگارش، تحلیل اعتقادی، اجتماعی و سیاسی دادههای تاریخی - حدیثی منابع سدههای متقدم بر اساس نظریه سنخشناسی اجتماعی است. یافتهها ضمن تایید چندگونگی سازوکار شناخت امام در میان امامیه، نگاههای سیاسی، باورهای دینی و زمینههای اجتماعی را در این سبک از امامشناسی، برجستهتر میدانند. سه دسته «امامیه سیاسی» - با تایید جایگاه امام حسن عسکری علیه السلام توسط دربار عباسی - ، «امامیه عوام» - با مراجعه به امام و مشاهده کرامت و هیبت امام - ، و «امامیه نصگرا» - با گرایش به نص - در کنار یکدیگر هندسه جامعه امامیه را در عصر امام حسن عسکری علیه السلام شکل میدادند.
Imamyya community in the third century A.H., influenced by the narrative and social heritage of the previous Imams and the challenges in Samerra, faced many difficulties in introducing and accepting Imamate. Part of those difficulties must be seen in social classification, people’s access to Imams in Samerra, and the intellectual level of the citizens in Imamyya community. The difference between individuals regarding the mechanism of recognizing Imam and the type of belief in him created at least three styles for identifying Imam in that period. Perception of the structure and knowing that concept in the context of Imamyya community are dealt with in this article. The research method is a doctrinal, social and political analysis of the historical-traditional data in the earlier centuries according to the theory of social typology. The findings support a variety in the mechanism of recognizing Imam among Imamyya people, and highlight the political looks, religious beliefs and social backgrounds in this method of recognizing Imam. Three groups, i.e. ‘political Imamyya’ – confirming Imam Hassan’s status by the Abbasid court – ‘popular Imamyya’ – by referring to Imam and observing his grandeur – and ‘text-oriented Imamyya’ – by their orientation towards the texts – formed, together, the geometry of Imamyya community in Imam Hassan Askari’s era.
ملخص الجهاز:
اما با امامت امام حسن عسکري علیه السلام، پس از بيست سال پيشوايي امام هادي علیه السلام در سامرا، اکنون از يکسو جريانهاي داخل اماميه تحتتأثير مخالفان آن حضرت مانند طرفداران جعفر، علاقهمندان به برادرش محمد و مخالفاني از گروههاي غلات و واقفيه، دچار چنددستگي شدند و از سوي ديگر، متناسب با طبقات جامعه آن روز، جامعه اماميه نيز دچار طبقهبندي اجتماعي، سياسي و اعتقادي شد.
در اين زمان، ميان دستهاي از عوام اماميه بحث بود که جعفر يا برادرش امام حسن عسکري علیه السلام کدام يک براي امامت شايستهتر هستند.
(کليني، 1429، ج1 ص384) اين امر گرچه در واقع تلاش براي پنهان کردن نقش خليفه در به شهادت رساندن امام بود، از نظر آن بخش از اماميه که دسترسي به نص مربوط به امامت نداشتند و ارتباط با بيت امام هادي7 در سامرا نيز برايشان ممکن نبود، اعتراف رسمي دربار به جانشيني امام حسن عسکري علیه السلام به جاي پدرش به مثابه صاحب بيت امامت در سامرا به شمار ميرفت.
فحواي اين رفتار سياسي، پذيرش امامت ايشان توسط عوام شيعه کمتر مرتبط با بيت امام در سامرا بود که اکنون ميديدند در منازعه جعفر با امام حسن عسکري علیه السلام، آن حضرت جانشين رسمي امام هادي7 است.
(کليني، 1429، ج2، ص639؛ طوسي، 1411، ص215) انتشار خبر محرمانه پيشگويي تولد فرزندي براي آن حضرت (کليني، 1429، ج2، ص127)، که از ميان گفتوگوهاي بطن جامعه اماميه به بيرون درز ميکرد و نيز پيشگوييهاي منجمان دربار (ابننديم، بيتا، ص205) که با کتب ملاحم مرتبط بودند (ابناثير، 1385، ج7، ص100) و دولت نيز بدانها اطمينان داشت (ابنکثير، 1407، ج10، ص94)، دربار را متقاعد کرد تا قبل از به دنيا آمدن اين پسر، امام را به شهادت برساند (طوسي، 1411، ص231)؛ زيرا مطمئن بودند حضرت مهدي از نسل ايشان است.