خلاصة:
پرسش از چیستی ادبیات در تاریخ نقد ادبی همواره پاسخهایی مناقشهبرانگیز در پی داشته است. بسیاری از نظریههای ادبی کلاسیک تلاش کردهاند تا چیستی ادبیات را از رهگذر یافتن ویژگی متنیِ یگانه و مشترک در آثار ادبی فراچنگ آورند، اما این رویکردِ ذاتباورانه همواره با چالشی اساسی مواجه بوده است: با ظهور آثار «آوانگارد»ی که آن «ویژگی» را نداشتند اما سرانجام به نحوی «ادبیات» به شمار میآمدند، کارآمدی نظریههای مذکور به چالش کشیده میشد. در پاسخ به این چالش، برنهاد مقالهی حاضر این است که از نگاه ویتگنشتاین متأخر واکاوی قواعد حاکم بر نگارش ادبی نشان میدهد که ادبیات گونهای بازی زبانی است که در آن «حرکت اشتباه» وجود ندارد. یک برتری تعریف پیشنهادی مقالهی حاضر نسبت به سایر تعاریف و نظریههای پسا-ویتگنشتاینی این است که تعریف مذکور در عین ذاتباورانه بودنْ در «ادبیات» انگاشتنِ آثار «آوانگارد» ادبی با چالش نسبتاً کمتری مواجه خواهد بود. در پایان، خواهیم دید که این تعریف ویتگنشتاینی از ادبیات چگونه به واکاویِ خوانشی جدید از معنای «خود-ارجاع» رمان صید قزلآلا در آمریکا یاری میرساند.
The question “What is literature?” has always aroused controversial answers throughout the history of literary criticism. Classic theories of literature have tried to characterize the essence of literature through proposing a unique textual property common to all instances of literary works, yet this essentialist approach has always faced an intractable challenge: with the emergence of “avant-garde” works, which did not have that particular “property” yet somehow came to be regarded as “literature”, the explanatory power of such theories were challenged. In response to this challenge, in this paper, it will be argued that, from the later Wittgenstein’s perspective, an analysis of the rules governing literary writing demonstrates that literature is a language game wherein there are no “wrong moves”. One advantage of this new definition, despite its essentialist character, will be that it will face relatively fewer challenges in considering “avant-garde” works as literature. Finally, it will be demonstrated how this new Wittgensteinian definition of literature contributes to an understanding of the “reflexive” meaning of Brautigan’s Trout Fishing in America.
ملخص الجهاز:
عموم نظريه هاي ويتگنشتاينياي که به تأسي از پژوهش ها پيش نهاده شده اند ادبيات را از مقوله ي «شباهت خانوادگي» در نظر آورده اند: از اين منظر، «هنر، همانطور که منطق [خود] مفهوم نشان ميدهد، هيچ مجموعه اي از ويژگيهاي لازم و کافي [براي تعريف اش ] ندارد؛ بنابراين [ارائه ي ] نظريه اي در باب آن منطقا غير ممکن است و چنين نيست که [ارائه ي چنين نظريه اي] صرفا از لحاظ عملي دشوار باشد»(٧٧٨ :١٩٥٦ ,Weitz).
که اساسا در «پاسخ » به چالش يا «مسئله »اي عيني و عملي نگاشته ميشوند و، بر همين اساس ، ميتوان بد-ساخت ٥ بودنشان را به طرز عينياي نشان داد، نوشتار ادبي به هيچ مسئله اي فراسوي خود پاسخگو نيست و بنابراين نميتوان به طرز عينياي نشان داد که نوشتاري ادبي حاوي «اشتباه » يا بد-ساخت است — همانطور که ويتگنشتاين در در باب يقين خاطرنشان ميکند «براي اينکه کسي اشتباه کند [امکان اشتباه کردن را داشته باشد] فرد بايد پيشاپيش در همنوايي با بشريت داوري کند» (٢٣ :١٩٦٩ ,Wittgenstein)، اين در حالي است که نويسنده ي ادبي بواسطه ي ستيهندگي مشروعي که در بازي زباني نگارش ادبي مضمر است ميتواند، در پيروي از قواعد نگارش ادبي، از همنوايي با ديگر انسان ها (ديگر 6 نويسده ها، منتقدان ، مخاطبان و...
حال ، با مد نظر قرار دادن گمانه ي ايگلتون ، ميتوان تعريف ادبيات (در مقاله ي حاضر) را اين چنين تدقيق کرد: ادبيات (نگارش ادبي) گونه اي بازي زباني است که در آن ، دقيقا از آن روي که «شکستن قواعد بازي [خود] قاعده اي از بازي» است ، حرکت اشتباه 1 نميتواند وجود داشته باشد، حال هر چه قدر هم که اشتباه مذکور «فاحش » باشد.