خلاصة:
بعد از فروپاشی شوروی، رهبران چین تلاش کردند با گسترش همکاریهای تجاری، اقتصادی با دیگر کشورها وارد مرحله تازهای از موقعیت خود در جهان شوند اما خیزش اقتصادی چین به تعبیر سیاستمداران آمریکا بهعنوان یک تهدید علیه قدرت اقتصادی آن میتواند تلقی شود که عواقب آن در ابعاد نظامی، فرهنگی، ایدئولوژیکی موردتوجه قرارگرفته است. در همین راستا ایالاتمتحده آمریکا به دنبال مهار چین با ابزارهای مختلف بوده است که یکی از اولویتهای این کشور گسترش همکاری با برخی کشورهای قدرتمند آسیا چون هند است. سوال این مقاله گردآوریشده اسناد کتابخانهای و به روش تحلیلی توصیفی، این است که جایگاه و اهمیت هند در سیاست خارجی ایالاتمتحده آمریکا با تاکید بر مهار خیزش چین چیست؟ و در پاسخ به این پرسش فرضیه مطرحشده این است که جایگاه هند در سیاست خارجی آمریکا به سبب قابلیت هستهای بودن، جمعیت فراوان، نزدیکی جغرافیایی به چین، قدرت رو به رشد اقتصادی و ارزشهایی همسو با غرب چون دموکراسی در جهت مهار نفوذ و گسترش قدرت چین موردتوجه بوده است.
After the collapse of the Soviet Union, Chinese leaders sought to enter a new phase of their global position by expanding trade and economic cooperation with other countries, but China's economic rise, according to US politicians, could be seen as a threat to its economic power. It has been considered in military, cultural and ideological dimensions. In this regard, the United States has sought to contain China with various means, one of the priorities of which is to expand cooperation with some powerful Asian countries such as India. The question of this article, which is a collection of library documents and descriptive analytical method, is what is the position and importance of India in the foreign policy of the United States with an emphasis on curbing the Chinese uprising? And in answer to this question, the hypothesis is that India's position in US foreign policy is due to its nuclear capability, large population, geographical proximity to China, growing economic power, and Western values such as democracy in order to curb influence and expand power. China has been in the spotlight.
ملخص الجهاز:
سياست خارجي ايالات متحده در شرق آسيا با تأکيد بر هند و چين 1 جلال الدين سليمي عليرضا رضايي ٢ چکيده بعد از فروپاشي شوروي، رهبران چين تلاش کردند با گسترش همکاريهاي تجاري، اقتصادي با ديگر کشورها وارد مرحله تازه اي از موقعيت خود در جهان شوند اما خيزش اقتصادي چين به تعبير سياستمداران آمريکا به عنوان يک تهديد عليه قدرت اقتصادي آن مي تواند تلقي شود که عواقب آن در ابعاد نظامي، فرهنگي، ايدئولوژيکي موردتوجه قرارگرفته است .
قابل ذکر است که در دوره اوباما، روابط هند و آمريکا بسيار فعال و مثبت بود و آمريکا تلاش داشت با استفاده از اهرم هند، هژموني اقتصادي و نظامي چين را مهار کند و هند نيز با استفاده از فناوريهاي غرب ، نوسازي تسليحات نظامي و تنوع بخشي به آن را دنبال نمايد؛ اما برخلاف دوره قبل و با توجه به عدم اطمينان دهلينو از راهبرد دولت ترامپ در قبال پکن ، دولتمردان هندي تاکتيک سياليت و کثرت گرايي را در پيش گرفته اند و هم زمان با برگزاري نشست هاي مشترک با روسيه و چين و همکاري نزديک با اين دو کشور در گروه بريکس از يک سو و نشست هاي چندجانبه با آمريکا، ژاپن و استراليا از سوي ديگر، فضاسازي و توازن براي تأمين حداکثري منافع و امنيت خود را دنبال نمايند (همان :١٩٣).