خلاصة:
جماعت اخوانالمسلمین یکی از قدیمیترین گروههای اسلامگرا در عرصه سیاسی مصر، جهان عرب و حتی جهان اسلام محسوب میگردد که طی حیات خود بر روندهای سیاسی – اجتماعی مصر تأثیرگذار بودهاست و از آنها تأثیر میپذیرفته است. با سرنگونی حسنی مبارک در سال 2011 به دلیل خیزش مردمی 25 ژانویه، این گروه فرصت بسیاری مهمی را به دست آورد تا با اعطای جنبه قانونی به فعالیتهای خود، بدون ترس از مورد هدف قرارگرفتن وارد عرصه رقابت های سیاسی شود و اکثریت پارلمان و همچنین منصب ریاستجمهوری مصر را به دستآورد. با این وجود، باقیماندن دولت پنهان بر رأس قدرت و ناتوانی جماعت اخوان المسلمین در اتخاذ راهبردی مناسب با فضای سیاسی اجتماعی انقلابی مصر سببشد که این گروه با اتخاذ راهبرد تعامل منفعلانه با دولت پنهان، زمینه را برای سقوط حاکمیت خود در سال 2013 و بروز برخی تبعات سیاسی و اجتماعی دیگر هموار سازد. در این پژوهش با استفاده از رویکرد توصیفی-تحلیلی و در قالب روش کیفی تلاش میشود به این سؤال پاسخ داده شود که این تعاملات چه پیامدهایی در سطح جماعت اخوان و همچنین جامعه مصر داشتهاست؟ بر این اساس میتوان گفت که تعاملات جماعت اخوان المسلمین با دولت پنهان منجر به بروز گسست های مختلف در درون جماعت اخوانالمسلمین به خصوص فعال شدن گسل نسلی، کاهش سرمایه اجتماعی این گروه در میان مردم مصر و افزایش بیاعتمادی میان گروههای مختلف سیاسی در این کشور شد.
The Muslim Brotherhood is one of the oldest Islamist groups in the political arena of Egypt, the Arab world, which has influenced and being influenced by the social and political trends of Egypt during its lifetime. With the overthrow of Hosni Mubarak in 2011 due to the popular uprising of January 25, this group gained a very important opportunity to enter the field of political competition by giving a legal aspect to its activities, without fear of being targeted, and succeeded to obtain the majority of Egyptian parliament and the position of the president of Egypt. Nevertheless, the remaining of the deep state in power and the inability of the Muslim Brotherhood to adopt a suitable strategy with the revolutionary socio-political environment of Egypt caused this group to adopt a strategy of passive interaction with the deep state and set the stage for the downfall of its administration within a year and the occurrence of some other social and political consequences. In this research, an attempt is made to answer the question, what are the consequences of these interactions at the level of the Brotherhood as well as the Egyptian society? it can be said that the interaction of the Muslim Brotherhood with the deep state led to the emergence of various divisions within the Muslim Brotherhood, especially the activation of the generational fault, the reduction of the social capital of this group among the Egyptian people, and the increase of mistrust among the group and other political factions there.
ملخص الجهاز:
اين امر در حالي بود که به نظر مؤلفان مقاله با وجود تمايل ورود اين جماعت به ساختار دولت پنهان ، تبديل شدن به بخشي از آن و تمايل به اعطاي امتيازات و همکاري با آن ، دولت پنهان در حقيقت تمايلي يا نيازي به اين امر نداشت و در عين حال که جماعت اخوان را به منظور متفرق کردن جبهه نيروهاي انقلابي يا تقويت موضع ارتش در برابر جناح هاي طرفدار مبارک بازي ميگرفت ، نگاهي کاملا مخالف به اين گروه داشت و در اين راستا از هيچ گونه تلاشي براي تضعيف آن و فراهم نمودن زمينه کودتاي سال ٢٠١٣ ميلادي و براندازي مرسي دريغ ننمود.
هند محمد الحسن احمد عبدالله در پايان نامه کارشناسي ارشد خود با عنوان «اخوان المسلمين و انقلاب ٢٥ ژانويه : علل صعود و افول » که در سال ٢٠١٦ به دانشگاه خارطوم ارائه شده است به بررسي دلايل افزايش قدرت اخوان المسلمين در ابتداي خيزش مردمي سال ٢٠١١ به خصوص از منظر موفقيت اين جماعت در انباشت سرمايه اجتماعي پرداخته است و بهار عربي را عاملي اساسي در موفقيت اين جريان در استفاده از اين سرمايه اجتماعي ميداند و سپس چالش با دولت پنهان و ناتواني در حل بحران هاي پيش رو را از عوامل اصلي شکست ميداند.
در اين بين ، تحول جماعت اخوان المسلمين در طول دوران مبارک آن را به يک گروه سياسي اصلاح طلب و مخالف رويکرد انقلابي، منتفع از اصلاحات اقتصادي و داراي ارتباطاتي با برخي از طرف هاي دولت پنهان به خصوص بخش هاي اقتصادي آن و خواهان برخورداري از شناسايي داخلي و بين المللي تبديل نمود که از نظر نگارندگان تا پيش از خيزش سال ٢٠١١ به دليل مشارکت فعالانه در امور سياسي و پارلماني و عدم تمايل حکومت به پذيرش اين مشارکت ، خود را در حاشيه نظام سياسي ميديد.