خلاصة:
زمینه و هدف: یکی از ابزارهای خوانش اثربخش متون ادبی بمنظور واکاوی بخشهای پنهان و کشف لایه های زیرین متن، استفاده از رویکردهای جدید نقد ادبی است. آراء و عقاید میخائیل باختین، نظریه پرداز روس یکی از این رویکردهاست که تا حدود زیادی از جامعه شناسی ادبیات سرچشمه میگیرد. از منظر باختین برخی رمانها دارای ظرفیت چندصداییند. اینگونه رمانها دارای فضایی دموکراتیک برای انعکاس صداهای سرکوبشده یا حتی صداهای متعارض با ایدئولوژی نویسنده هستند که به موازات صدای نویسنده در داستان به گوش میرسند. چندصدایی به مخاطب این امکان را میدهد که علاوه بر خط سیر داستانی، به ابعاد مختلف شخصیتها، ایدئولوژیها، فرهنگها و بعبارتی صدای زمانه گوش فرادهد. هدف این نوشتار واکاوی عناصر چندصدایی در رمان درازنای شب اثر جمال میرصادقی براساس مولفه هایی مانند گونه، گفتار دورگه و دوصدایی فعال و منفعل میباشد.
روش مطالعه: این جستار به شیوه توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از مطالعات کتابخانه ای انجام شده است.
یافته ها: با بررسی رمان مذکور، مشخص شد میرصادقی با خلق شخصیتهای داستانیش، تقریبا از تمامی مولفه های چندصدایی استفاده کرده است. او با بهره گیری از صداهای متفاوت و متناقض، بستری را فراهم میکند تا شخصیتها در فضایی عادلانه عقایدشان را بروز دهند.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش حاکی از آن است که در این رمان با استفاده از مولفه های چندصدایی بخصوص نقیضه و گفتار دورگه، شاهد برخورد قهری بین سنت و تجدد هستیم. نویسنده ازطریق گونه ها و گفتار متضاد، سردرگمی نسل بدامافتاده در این برهه زمانی را ترسیم میکند. نسلی که از یک سو در آموزه های سنتی خانواده و فرهنگ غالب استحاله شده و از سوی دیگر با دنیای متفاوت و پرزرقوبرق و به اصطلاح «مدرنیته» رودررو میشود. حاصل این تصادم به کمال رسیدن شخصیت اول رمان است که با گفتمانی کنشگر و مستقل بسمت آینده قدم برمیدارد.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: One of the tools of effective reading of literary texts in order to analyze the hidden parts and discover the underlying layers of the text is to use new approaches of literary criticism. The views and opinions of Mikhail Bakhtin, the Russian theorist, are one of these approaches that largely originate from the sociology of literature. From Bakhtin's point of view, some novels have polyphonic capacity. Such novels have a democratic space to reflect suppressed voices or even voices that conflict with the author's ideology, which are heard parallel to the author's voice in the story. Multi-voice allows the audience to listen to different aspects of characters, ideologies, cultures, and in other words, the voice of the times, in addition to the storyline. The purpose of this article is to analyze polyphonic elements in the novel Deraznaye Shab by Jamal Mirsadeghi based on components such as type, hybrid speech and active and passive two-tone.
METHODOLOGY: This research was done in a descriptive-analytical way using library studies.
FINDINGS: By examining the mentioned novel, it was found that Mirsadeghi has used almost all polyphonic components by creating the characters of his story. By using different and contradictory voices, he provides a platform for the characters to express their opinions in a fair atmosphere.
CONCLUSION: The results of this research indicate that in this novel, using polyphonic components, especially antithesis and hybrid speech, we witness a forced encounter between tradition and modernity. The author depicts the confusion of the lost generation at this time through the contrasting expressions and speech. A generation that, on the one hand, has been transformed in the traditional teachings of the family and dominant culture, and on the other hand, is facing a different and glamorous world and the so-called "modernity". The result of this collision is the perfection of the first character of the novel, who steps towards the future with an active and independent discourse.
ملخص الجهاز:
مؤلفه هاي چندصدايي باختين در رمان «درازناي شب » اثر جمال ميرصادقي زهره دست پاک ١، سعيد حميديان *٢، فرهاد طهماسبي 3 ١- گروه زبان و ادبيات فارسي، دانشکده ادبيات ، علوم انساني و اجتماعي، واحد علوم و تحقيقات ، دانشگاه آزاد اسلامي، تهران ، ايران .
com ORIGINAL RESEARCH ARTICLE Bakhtin's polyphonic components in the novel" Deraznaye shab "by Jamal Mirsadeghi Z.
Tahmasabi 3 1- Department of Persian Language and Literature, Faculty of Literature, Humanities and Social Sciences, Science and Research Unit, Islamic Azad University, Tehran, Iran.
رمان توسط جمال ميرصادقي در دهۀ چهل هجري شمسي نوشته شده است و نويسندگان معتقدند در اين اثر ميرصادقي، گفتمان سنت ، که تأکيد بر دين و خداوند دارد، درمقابل جهان اومانيستي غربي که سوژة هدونيستي (لذتجو) پرورش ميدهد روبروي هم قرار ميگيرند و رمان بخوبي به تقابل ميان سنت و تجدد و پيامدهاي آن ازجمله شکاف نسلي و بحران هويت پرداخته است و اينچنين با روبرويي گفتمانها در کنار صداي نويسنده و راوي، به صداهاي ديگر اين رمان نيز اجازة ظهور ميدهد.
جدال اصلي داستان بين گفتمان سنت و مدرنيته است که از آغاز رمان در گفتگوي منوچهر و کمال بر سر خواندن کتاب ، شاهد آن هستيم .
شخصيت کمال بين دو «ديگري» يعني سنت و تجدد يا پدرش و منوچهر دوپاره شده است ؛ ديگريهايي که هرکدام زبان نمادين خود را دارند و شخصيت با زيستن در اين نظام نمادينِ زباني، مفصل بندي ميشود.
او مانند فرزندان ديگر در گفتمان سنت با پدر سنتي اختلاف دارد اما به درک درستي از اين شکاف نسلي رسيده است .