خلاصة:
شعر در موجزترین حالت خود نوشتهای است که زبانش اغلب نه صریح بلکه ضمنی است و انتقال تمام لایههای معنایی آن به زبان مقصد بس دشوار مینماید. در وادی برگردان شعر به زبان عربی، ترجمه اشعار شاعران ایرانی از این قافله عقب نمانده و پا به پای دیگر آثار ادبی به پیش تاخته است. از نیمه دوم قرن بیستم بسیاری از اشعار فارسی چه از شاعران قدیم و چه معاصر، به زبان عربی برگردان شدهاند. در این جستار بخشهایی از ترجمه اشعار سهراب سپهری در کتاب مختارات من الشعر الفارسی الحدیث از محمد نورالدین عبدالمنعم، با تکیه بر نظریه هنجارهای گیدئون توری بررسی و از منظر مطالعات توصیفی فرایند- مدار ترجمه واکاوی میشود. این شیوه به فرایند ترجمه یا خود عمل ترجمه میپردازد. نظریة توری به قالبهای ادبیای که در هر فرهنگ خاصی وجود دارند، اشاره میکند. توری طیفی برای ترجمه در نظر میگیرد که در یک سوی آن پذیرش کامل در فرهنگ مقصد و در سوی دیگرش کفایت کامل برای برابری با متن مبدأ قرار دارد و معتقد است ترجمه همواره بین این دو قطب جای میگیرد. نتیجة اصلی ارزیابی کیفی تعریب عبدالمنعم حاکی از آن است که اثر وی از پذیرش در فرهنگ مقصد برخوردار است اما تا حدودی از بسندگی و کفایت در مبدأ به دور است.
الشعر، فی اکثر صوره ایجازا ، نص غالبا ما تکون لغته غیر صریحه ولکنها ضمنیه ، ومن الصعب جدا نقل جمیع طبقاته الدلالیه الی اللغه الهدف. لم تتاخر ترجمه قصايد الشعراء الایرانیین الی اللغه العربیه عن باقی الاداب العالمیه، بل تقدمت جنبا الی جنب مع الاعمال الادبیه الاخری. منذ النصف الثانی من القرن العشرین ، ترجمت العدید من القصايد الفارسیه ، القدیمه والمعاصره ، الی العربیه. فی هذا المقال ، یتم دراسه وتحلیل اجزاء من تعریب شعر سهراب سبهری فی کتاب مختارات من الشعر الفارسی الحدیث لمحمد نور الدین عبد المنعم ، بناء علی نظریه جدعون توری فی المعاییر ومن منظور دراسات الترجمه العملیه الوصفیه. تتعامل هذه الطریقه مع عملیه الترجمه نفسها. تشیر نظریه توری الی الاشکال الادبیه الموجوده فی کل ثقافه معینه. یحدد توری نطاقا للترجمه، یتراوح بین قبول کامل للترجمه فی ثقافه اللغه الهدف وکفایه کامله للمساواه مع النص المبدا، معتقدا ان الترجمه تقع دايما بین هذین الجانبین. تشیر النتیجه الريیسیه فی التقییم الکیفی لتعریب عبد المنعم الی ان عمله مقبول فی الثقافه العربیه ، ولکنه الی حد ما بعید فی الکفایه نسبه الی اللغه الفارسیه.