خلاصة:
با انکه زنان همیشه دوشادوش مردان در رشد و شکوفایی جوامع انسانی گاه به صورت مستقیم و گاه به صورت غیر مستقیم نقش بسزایی داشته اند اما جایگاه آنان در بسیاری از موارد به صورت منصفانه تبیین نگشته است.در حقوق اسلامی حق حاکمیت انسانها ذاتا از آن خداست؛ و ولایت پیامبران وامامان و بالتبع فقهای جامع الشرایط در غیاب ائمه نیز ناشی از ولایت الهی است.در اسلام برای هر یک از زنان و مردان حقوق و تکالیفی متناسب باروحیات و شاکله ی وجودیشان تعریف شده است. تدقیق و تحلیل در اندیشه ها و مواضح بنیانگذار انقلاب اسلامی نمایان می نماید که وی اعتقاد بر این داشتند که زنان بصیر و پاکدامن می توانند ضمن حفظ عفت خویش آزادانه درسیاست، تحصیل، انتخاب شغل، انتخابات، انجام معاملات شرکت کنند.الگوی انقلاب اسلامی در کنار اینکه فضا را برای حضور فعال زنان در عرصه های مختلف را فراهم ساخت اما حساسیت های خاص خود را نیز تبیین می نماید و تا آنجایی که این امور به نقش های کلیدی آنان از جمله مادری و همسری خدشه ای وارد نسازد مخالفتی ندارد. ازهمین رو پذیرش مدیریت در سطوح میانی و نه در سطح اول زمامداری را برای آنان در حدود شرعی و قانونی را جایز دانسته وموافق حضور وی در عرصه هاو صحنه های مختلف اعم از سیاسی و فرهنگی و اجتماعی است و لازمه پیشرفت جامعه و سعادت و ترقی آن می داند.
ملخص الجهاز:
اگر این انقلاب نبود این تغییر و تحولی که در ایران واقع شده بود، بعد از چند سال دیگر اثری از اخلاق اسلامی در ایران نبود) انچه در این نوشته مورد بررسی قرار گرفته است مدیریت نظام اسلامی و حقوق زنان در این ارتباط است که به صورت تحلیل مطالب و گرداوری به طریق کتابخانه ای است؛ سخن از این مهم که اسلام بعنوان شریعت حاکم بر نظام اسلامی چه نقش و حقوقی را برای زنان در عرصه نظام مدیریتی حکم نموده و حضرت امام خمینی به عنوان بنیانگذار کبیر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران چه حقوقی برای بانوان در این عرصه تبیین نموده اند؟ بخش اول: نگاهی اجمالی به مقوله قرآن و حاکمیت قران کریم حاکمیت را ذاتا ازآن خداوند می داند زیرا اوست که مالک حقیقی و افریننده ی هر آنچه در اسمان ها و زمین است و تخصیص حاکمیت به غیر ذات حق را مردود میداند ایاتی مانند "ما تعبدون من دونه الا اسماء سمیتموها انتم وءاباؤکم ما انزل الله بها من سلطـن ان الحکم الا لله امر الا تعبدوا الا ایاه ذلک الدین القیم ولـکن اکثر الناس لا یعلمون" (یوسف 40) "قل انی علی بینة من ربی وکذبتم به ما عندی ما تستعجلون به ان الحکم الا لله یقص الحق وهو خیر الفـصلین" (انعام 57) البته واضح است که خداوند در عالم مادی قابل تجسم نیست تا خود به صورت مادی زمامدار مقتدر حکومت حکمرانی کند لذا به همین جهت نمایندگان خویش را که همان پیامبران الهی هستند را مبعوث نمود در این باره درحدیث شریفه ای از امام جعفر صادق وجود دارد که می فرماید( إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى جَعَلَ الدُّنْیَا کُلَّهَا بِأَسْرِهَا لِخَلِیفَتِهِ حَیْثُ یَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً فَکَانَتِ الدُّنْیَا بِأَسْرِهَا لآِدَمَ وَ صَارَتْ بَعْدَهُ لِأَبْرَارِ وُلْدِهِ وَ خُلَفَائِه) (الکافی ج5 ص13 ) در مدیریت نظام اسلامی نیز طبیعتا اسلام مبین حقوق و تکالیف مردم است و این مهم در قانون اساسی به خوبی به ان اشاره شده است چرا که اگر حکومت اسلامی مطابق با مواضع اسلام شکل نگیرد همانا از اهداف خود باز می ماند و مسیر تعالی خود را طی نخواهد کرد.