خلاصة:
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر رویکرد خودتحلیلی یکپارچه نگر بر دلزدگی زناشویی، سازگاری زناشویی مادران دارای کودک مبتلا به سندروم داون اصفهان بود. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران دارای کودک مبتلا به سندروم داون اصفهان تشکیل میدادند که از بین آنها ٣٠ نفر بر اساس ملاکهای ورود به پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های دلزدگی زناشویی پاینز (١٩٩٦)، سازگاری زناشویی اسپانیر (١٩٧٦) بود که در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری توسط شرکت کنندگان تکمیل شد. جلسات گروهی آموزش مبتنی بر رویکرد خودتحلیلی یکپارچه نگر در ١٢ جلسه ١٢٠ دقیقه ای به صورت هفتگی برای گروه آزمایش اجرا شد در حالیکه گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. برای تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار ٢٣ Spss استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش گروهی مبتنی بر رویکرد خودتحلیلی یکپارچه نگر بر دلزدگی زناشویی و ابعاد آن (خستگی جسمانی، از پاافتادن عاطفی و از پاافتادن روانی) تاثیر معنیداری داشته و اثرات درمان در مرحله پیگیری نیز باقی مانده است (0/001> p). همچنین نتایج نشان داد آموزش گروهی مبتنی بر رویکرد خودتحلیلی یکپارچه نگر بر سازگاری زناشویی و ابعاد آن (توافق دوتایی، همبستگی دوتایی و ابراز محبت) تاثیر معنیداری داشته و اثرات درمان در مرحله پیگیری نیز باقی مانده است (0/001> p) اما بر بعد رضایت دوتایی تاثیر معنیداری نداشته است (0/05 <p). نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش میتوان نتیجه گرفت کاربست رویکرد خودتحلیلی یکپارچه نگر، نتایج مثبت و معنیداری در کاهش دلزدگی زناشویی و بهبود سازگاری زناشویی مادران کودکان مبتلا به سندروم داون دارد.