خلاصة:
لیبرالیسم را میتوان به سه دوره ی تاریخی تقسیم کرد. لیبرالیسم کلاسیک، که از اندیشههای لاک و دیگر اندیشمندان قرون هجده و نوزده وام میگیرد. لیبرالیسم میانه، که بر مفهوم دولت رفاهی تاکید داشت؛ و نولیبرالیسم؛ که از بسیاری از جهات با نوع کلاسیک آن تطابق دارد. به طور کلی میتوان مفاهیم اندیشهای لیبرالیسم را با آزادی، تساهل و مدارا، اصرار بر دموکراسی، عقلانیت و توجه به علم، حاکمیت قانون، حقوق بشر و سکولاریسم معرفی کرد. لیبرالیسم بعد از شکست و از هم پاشیده شدن اردوگاه شرق، و به طور کلی شوروی کمونیسم، بر دیگر اندیشه ی مقتدر جهانی (مارکسیسم) سبقت گرفت، تا جایی که امروز کم تر کشوری را میشناسیم که به طور ضمنی هم که شده از مولفههای لیبرالیسم آزادی، تساهل، دموکراسی و... در ادبیات سیاسی خود استفاده نکند. با بسط و گسترش لیبرالیسم از دهه ی هشتاد میلادی به بعد، تاثیرات این اندیشه برجهانی که درحال تغییر بود، بیشتر شد و با کمک رسانهها و کتب و سخنرانیها، اندیشه ی فوق، حاکمیت خود بر اذهان روشنفکری جهان را محکم نمود. روشنفکری دینی در ایران هم از این تاثیرات، مبرا نبود. اما لیبرالیسم بنا بر تسلطی که دارد چه تاثیری بر اندیشه ی روشنفکری دینی در ایران گذاشته است؟ این همان مسئلهای است که در رساله ی حاضر بدان پرداخته شده است. در این رساله برای جلوگیری از تحلیلی کلی و غیر کارشناسانه، دو تن از روشنفکران دینی، به عنوان مصداق، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتهاند. به تایید پژوهشگران این وادی، و کثرت آثار و سخنرانیهایی که از ایشان، یعنی آقایان محمد مجتهد شبستری و عبدالکریم سروش از بعد از انقلاب تا کنون منتشر شده است مهمترین روشنفکران دینی بعد از انقلاب هستند. در این رساله به رابطه ی و تاثیر لیبرالیسم بر اندیشه و آثار دو نفر یاد شده، با برگرفتن مفاهیم و مضامین مبنایی لیبرالیسم و تطبیق آن با سطور اندیشه ی مصادیق مورد تحقیق، پرداخته شده است.