خلاصة:
بیان مسئله: تغییر در نوع زندگی و پیشرفت فناوری در شهرها، کودکان را از تجربههای روزانه در دنیای طبیعی جدا کرده است. مدارس یکی از فضاهای مهمی هستند که کودکان ساعتهای زیادی از طول روز خود را در مهمترین سنین الگوپذیری و آموزش پذیری در آنجا سپری می کنند و یکی از مهمترین فضاها برای برقراری دوباره این ارتباط است همچنین طبیعت قابلیتهای زیادی برای پرورش مهارتهای کودک در اختیار دارد و میتواند باعث ایجاد آرامش روحی، بروز خلاقیت و حس تعلق خاطر بیشتر کودکان نسبت به فضای مدرسه شود.
هدف پژوهش: هدف اصلی مقاله بررسی رابطه میان حس تعلق به مکان و ارتقاء خلاقیت با توجه به نقش واسطهای فضای سبز با تاکید بر محیطهای آموزشی کودکان میباشد.
روش پژوهش: مطالعات کتابخانهای با تاکید بر آرای مهمترین نظریه پردازان در این حوزه، شیوهی اصلی جمع آوری داده هاست.
نتیجهگیری: پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش توصیفی_تحلیلی است که از ابزار جمع آوری اطلاعات، اسنادی (کتابخانهای) بهره برده است. با استناد به نتایج این پژوهش میتوان این گونه برآورد نمود که ایجاد فضاهای معماری دارای ارتباط با طبیعت که حس تعلق ایجادکند در بالا بردن سقف ذهنی کودکان و ایجاد خلاقیت و برانگیختن حس کنجکاوی آنها تاثیرگذار است.
ملخص الجهاز:
مدارس يکي از فضاهاي مهمي هستند که کودکان ساعت هاي زيادي از طول روز خود را در مهم ترين سنين الگوپذيري و آموزش پذيري در آنجا سپري مي کنند و يکي از مهم ترين فضاها براي برقراري دوباره اين ارتباط است همچنين طبيعت قابليت هاي زيادي براي پرورش مهارت هاي کودک در اختيار دارد و مي تواند باعث ايجاد آرامش روحي ، بروز خلاقيت و حس تعلق خاطر بيشتر کودکان نسبت به فضاي مدرسه شود.
com ٢- دانش آموخته کارشناسي ارشد پژوهش هنر، گروه هنر، دانشگاه فني و حرفه اي ، تهران ، ايران ٣- کارشناس علوم تربيتي، مديريت دبستان غيردولتي فردوسي، بهشهر، ايران ١- مقدمه کودکان حساس ترين و تاثير پذيرترين گروه سني جامعه را تشکيل مي دهند و در حساس ترين و مهم ترين سال هاي زندگيشان يعني زماني که پايه هاي رشد شخصيتي، ذهني، جسمي و اجتماعي آنها شکل مي گيرد تا زماني که وارد شهر مي شوند نيازمند اين هستند تا زندگي اجتماعي را در مقياس خود تجربه کنند و اين امر مستلزم فراهم بودن فضايي کودکانه و صميمانه است .
استعداد خلاق به طور فطري در انسان نهفته و پرورش آن مستلزم بسترسازي و وجود زمينه رشد است (بوهم ،١٣٨١)، بخشي از اين زمينه سازي در حوزه تکنيک هاي پرورش خلاقيت ، بخشي درحيطه روانشناسي و قسمتي نيز در حوزه طراحي محيط کالبدي قرار مي گيرد هدف از اين مطالعه ارائه يک چارچوب مفهومي با مضمون بررسي روابط متقابل چندوجهي بين جامعه و مکان ميباشد و مفهوم حس مکان را از زاويه اجتماعي و پيوندهاي آن ها با مفاهيم مکان محور ديگر را با توجه به مؤلفه هاي دلبستگي به مکان و هويت مکان مورد واکاوي قرار ميدهد.