خلاصة:
ایرانیان با استناد به منابع تاریخی و جغرافیایی هند ، دکنشیناپتا سرزمین واقع در جنوب هند در جنوب رشته کوه ویندیا را دکن می نامیدند . این سرزمین با وجود رودخانه های پرآبی مانند کریشنا ، گوداوری ، تنگابدرا و . . . سرزمینی سرسبز و از قدیمیترین ایام مرکز فعالیت های بازرگانی بود .
منابع کهن هند چون وداها و پورناها از یک سو و از سوی دیگرمنابع اساطیری و تاریخی به روابط ایران و دکن از کهن ترین ادوار اشاره دارند . در حالی که اساطیر ایرانی چون گرشاسب نامه به حضور گرشاسب در دکن به صرف سرکوبی بهو شاه خاطی سراندیب که علیه شاهنشاه هند مهراخ قیام نموده بود اشاره دارد. منابع تاریخی از عصر ایلام تا سقوط سلسله ساسانی روابط ایران و دکن مورد بررسی قرار می دهد. حتی پس از اسلام این روابط نه تنها منقطع نشد ، بلکه ابعاد گستره تری نیز یافت . سلسله بهمنی در دکن توسط سرداری که نسب خود را به کیانیان ایران می رسانید تاسیس گردید . دربار شاهان بهمنی مامن ایرانیان فرهیخته عصر گردید . شاهان این سلسله از حافظ و شاه نعمت الله ولی برای حضور در دکن دعوت به عمل آوردند .
پس از بهمنیان سلسله های بعدی مانند قطب شاهیان و عادل شاهیان نیز تا حد زیادی خاستگاه ایرانی داشتند . در همین دوران در شمال هندوستان سلسله گورکانی با کمک معنوی شاه اسماعیل صفوی تاسیس و با کمک مادی و نظامی شاه تهماسب تقویت گردید . در عصر اکبر مغول یکی از بزرگترین پادشاه گورکانی سیاست نگاه به دکن آغاز گردید . هدف این سیاست ضمیمه کردن پادشاهی های کوچک دکن به امپراتوری مغولان بود . در این دوره به واسطه نقش شاه عباس صفوی در ماندگاری این سلسله ها که خطبه به نام شاه ایران می خواندند واقف می شویم . نقشی که شاه عباس در ابقای این سلسله ها ایفا کرد ، برگ زرینی از تاریخ روابط سیاسی ایران و هندوستان را در معرض دید خوانندگان قرار می دهد .