خلاصة:
یکی از رایجترین شیوههای استنباط و تبیین مسائل فلسفه تعلیم و تربیت از دیرباز تاکنون استخراج دلالتهای تربیتی از آرا و نظریات فیلسوفان بوده است؛لذا سعی این مقاله ابتدا تبیین مباحث معرفتی صدرا براساس ابداعات وی و اصلیترین مباحث معرفتشناسی او یعنی ادراکات نفس و مراتب آن،و پس از آن استخراج آن بخش از دلالتهای تربیتی است که با مباحث معرفتشناسی در فلسفه ارتباط دارد. روش این مقاله شیوه تحلیل محتواست که با استفاده از منابع کتابخانهای و مقالات با تأکید بر کتابهای صدرا صورت گرفته است.نتایج تحقیق نشان میدهد که ابداعات و نوآوریهای صدرا در زمینه مسائل مختلف فلسفی و طرح جامعی که وی در فلسفه اسلامی در انداخته است،میتواند راهگشای ما در مسائل اساسی تعلیم و تربیت باشد؛چنانکه شیوه برهانی- شهودی که او در حل مسائل مختلف فلسفی به کار برده روشی است در خور به منظور تدوی نظام آموزشی که در آن هم به مسائل ذوقی و هنری ارزش کافی داده میشود و هم به مسائل علمی؛همانگونه که ابداعات وی چون اصالت وجود،حرکت جوهری و...نتایجی چون فعال بودن دانشآموز،آزادی و مسئولیت وی در برابر رفتار خود،برنامه درسی نیمه متمرکز،تاکید بر نقش هدایتگری معلم و...را برای آموزش و پرورش در پی خواهد داشت.
ملخص الجهاز:
"مقدمه حکمت متعالیه توسط صدر الدین محمد معروف به صدر المتألهین یا ملا صدرا (979-0501 هـ-ق)ایجاد شد و-خود نیز در اسفار همین نام را برای آن برگزید- (نصر،3831:304)از زمان ایجاد تاکنون موافقان و مخالفان بسیاری را نسبت به خود برانگیخته است بهگونهای که مخالفان،فلسفه او را نه فلسفهای نو بلکه تنها تلفیق مباحث فیلسوفان و حکمای قبل از او میدانند و بسیاری از ابداعات او را مورد تردید قرار میدهند؛چنانکه میتوان از ملا رجبعلی تبریزی اصفهانی(ف 0801 ق)نام برد که در بسیاری از مسائل از جمله اصالت وجود و اتحاد عاقل و معقول از مخالفان سرسخت صدرا بوده است(همایی،6531:01-11)و یا شخصیتی چون میرزا ابو الحسن جلوه که فلسفه ملا صدرا را فلسفهای التقاطی میدانسته نه ابتکاری و در اثبات نظر خود کتابی بنام سرقات صدر نوشتته(شریعتی،0831:164-264)است.
با توجه به این مطالب میتوان گفت که فلسفه ملاصدرا مهمترین عامل حیات فکری ایران از زمان پیدایش آن در زمان صفویه تاکنون بوده و سبب هویتبخشی و یکپارچگی به فکر ایرانی-شیعی شده است آنگونه که بخش عمدهای از فیلسوفان پس از وی پیرو مکتب فلسفی او بودهاند و صدرا را قله تفکر فلسفه ایرانی-شیعی میشناسند؛به تعبیری او نه تنها خلف صالحی برای اسلاف خود بود و توانست با ذهن نکته بین خود نکات و ابداعات فلاسفه پیشین را بخوبی دریابد بلکه با ذکاوت و خلاقیت خود ضمن تنیدن آنها به شیوهای نوین در یکدیگر،ابداعات و نوآوریهایی نیز در آن ایجاد کرد و نه تنها سبب رفع مشکلات فیلسوفان گذشته گشت بلکه راهی را باز کرد که همچنان پس از گذشت چند قرن،تازه و پویا به حیات خود ادامه میدهد."