خلاصة:
درباره اصول و کلیّاتی که نقش فزاینده و کاهش دهنده در برداشتهای قرآنی دارند، بحث شده است. نویسنده در آغاز اطلاعاتی را که در فهم آیات نقش دارند به دو دسته ابزاری و غیر ابزاری تقسیم میکند و سپس اطلاعات دسته دوم را به دو گروه قضایای مثبت یا اصول فزاینده که باعث افزایش برداشتها از قرآن میشود و اصول کاهش دهنده که موجب محدود شدن برداشتها میگردد، تقسیم میکند و نخست اصول فزاینده را بحث کرده و سه اصل را معرفی میکند 1- باورهای قطعی و پذیرفته شده، 2- نقل قولهای خداوند و 3- یافتههای علمی. پس نمونههایی برای اصل سوم ذکر نموده در پایان این بخش از لزوم اعتدال در بهرهگیری از نظریات و یافتههای علمی سخن میگوید. در ادامه اصول کاهش دهنده را بررسی کرده نخست به عنوان مقدمه اقسام قضایا را برمیشمارد پس تفاوت اعتبار قضایای یقینی و غیریقینی را بیان میکند و بر ضرورت استخدام قضایای یقینی تاکید میکند. در ادامه منشاء و خاستگاه قضایا و باورها را توضیح داده از سه عنوان نام میبرد 1- متون دینی 2- انس با مفاهیم حسّی 3- دادههای علمی و فلسفی. و در پایان براین نکته تاکید دارد که دادههای علمی در صورتی قرینه بر فهم آیات قرار میگیرد که آیه ظهور داشته و داده علمی قطعی باشد امّا اگر آیه صریح بود و داده علمی غیر قطعی، در این صورت نمیتوان دست از فهم آیه برداشته و بر داده علمی مخالف تکیه کرد.
ملخص الجهاز:
زمینه های فزونی یا کاستی برداشتهای قرآنی اصولی وجود دارد که پذیرش آنها باعث می شود تا برداشتهای بیشتری از آیات قرآن صورت گیرد؛ مثلا اگر این اصل کلی را بپذیریم که: (احکام شرایع سابق در صورتی که دلیلی بر نسخ آنها نباشد، برای ما حجت است)، برداشتهای افزونی از آیات قرآن خواهیم داشت.
جالب است که فقها در دوباب (باب جعاله وباب ضمانت) به این بخش از آیه تمسک جسته اند واین خود نشان می دهد که آن دسته از فقها، تنها نقل قول قرآن و رد نکردن آن را، دلیل جایزبودن و درستی آن از نگاه شرع دانسته اند واگر جز این باشد، نمی توان ازآیه درباره درستی جعاله و ضمانت، استفاده کرد.
وی شیوه اهل اعتدال را پذیرفته و اعتدال را دراین دانسته است که فرضیه ها و تئوریهای علمی بر قرآن تحمیل نشود: (هرگز زیانی پدید نخواهد آمد، اگر محقق قرآنی در برابر نص قرآن، آن گاه که دلالتش قطعی است، توقف کند و تسلیم پیام وحی شود.
… قرآن نازل شده است تا کتاب هدایت و رهنمای بشر وقانون زندگی انسان باشد… ولی با این حال درلابه لای معارف خویش بسیاری ازحقایق هستی و زندگی را که تاآن زمان برای بشر مجهول بوده، یادآور شده است، تا توجه انسان را به هستی و مسأله حیات جلب کند وروح علم ومعرفت را در مخاطبانش بدمد ودرکنار همه اینها، معجزه ای باشد و گواهی دهد که آن کلام، کلام بشر نبوده است.