خلاصة:
عرب شدن مردم مصر، یکی از موضوعات پژوهشی در تاریخ صدر اسلام است. مصریان که از تسلط سیاسی و فرهنگی بیزانسیها ناخورسند بودند، هنگام ورود اعراب در برابر آنها ایستادگی نکردند و والیان مصر که از طرف خلفا برای اداره مصر اعزام میشدند، با «اهل ذمه» و به ویژه ساکنان اصلی مصر یعنی «قبطیان» براساس عهدنامهها و پیمانها رفتار میکردند. شرایط پیمانها به گونهای بود که موجب استحکام روابط اعراب فاتح با بومیان مصر میشد. پس از فتح مصر، تعداد زیادی عرب و مسلمان به این سرزمین وارد شدند. با آمدن قبایل عربی به مصر و افزایش تماس دو گروه مسلمان و قبطی، زمینههای پذیرش زبان و فرهنگ عربی در مصر فراهم شد. شماری از مصریها تا پایان حکومت سفیانیان، مسلمان و عرب شده بودند، اما این روند، در دورههای بعدی و طی دو قرن پس از اسلام رفته رفته و تدریجی صورت گرفت تا سرانجام مصر یک مملکت عربی شد. پی گیری ریشههای عرب شدن مصریها با یک تحقیق تاریخی به شیوهی توصیفی- تحلیلی، هدف این نوشتار است.
Egyptians who were tired of Byzantines’ political and cultural dominance did not resist the Arabs invasion. Moreover، governors who were appointed and sent to rule Egypt by the Caliphs treated non-Muslims and the native inhabitants of Egypt according to the signed treaties. The terms and conditions in these treaties allowed the Arab conquerors and the native Egyptians to socialize with each other. After the Conquest of Egypt many Arabs and Muslims entered Egypt. Thus Egyptians and Muslims met more than before and the grounds were paved for the dissemination of Arabic culture and language. By the end of the Sofianids era some of the Egyptians converted to Islam and changed nationality that is they became Arabs. This process continued for the next two centuries after the advent of Islam until Egypt changed nationality and religion.
ملخص الجهاز:
در این نوشتار به علل و زمینههای انتشار زبان تازی و فراگیر شدن فرهنگ عربی در مصر، پرداخته میشود، مهمترین سؤالاتی که در این چارچوب مطرح میشود، عبارتند از: 1- چه عللی زمینههای پذیرش، «فرهنگ عربی – اسلامی» مصریها را فراهم کرد؟ 2- زبان و فرهنگ عربی چگونه و از چه راههایی در مصر منتشر شده است؟ فرضیهها 1- فتح اسلامی و آمدن عربهای مسلمان به مصر و نزدیکی فرهنگی و قومی با مردم آنجا، زمینه پذیرش «فرهنگ عربی- اسلامی» را فراهم کرد.
محمدابراهیمالمرشدی در کتاب «عروبه مصر و اقباطها» و دکتر علی الخربوطلی در کتاب «التاریخ الموحد لامه العربیه» و نوشتههایی از این دست تلاش میکنند که فرهنگ و زبان قبطیها را پیش از فتح اسلامی، عربی شده نشان دهند و به نظر میرسد این دسته نویسندگان در پی تلقین وحدت همه کشورهای کنونی عرب میباشند و آثار آنها خالی از اغراض سیاسی و اجتماعی نیست.
درست است که بر اثر تسلط مسلمین و سقوط دولت ساسانی گروه زیادی از ایرانیان، زبان عربی را به خوبی فرا گرفتند و در آن به تألیف و تصنیف و سرودن شعر پرداختند، ولی این امر سبب نشد که مردم ایرانی زبانملی و لهجههای محلی خود را رها کنند، مهاجران عرب و ملل دیگر برای زیستن در ایران محتاج و ناگزیر به فراگرفتن لهجههای عمومی مردم بودند (صفا، 1335: 134).
به هر حال آمدن قبایل زیاد به مصر در انتشار زبان عربی و عرب شدن مصریان بسیار مؤثر بوده است و چون اعراب و قبایل عرب با مردم مصری جوشش و اختلاط زیادی داشتند، موجب تحقق این امر شد.