Abstract:
تاریخ بیهقی یکی از شاهکارهای نثر فارسی است که ابوالفضل بیهقی توانسته است در آن، ضمن پردازش بی پیرایه بخش مهمی از تاریخ این مرز و بوم، نثری سخته و استوار را به نمایش گذارد. بررسی تاریخ بیهقی گویای آن است که این اثر ارزشمند با وجود اهمیت وافر ادبی – تاریخی، مورد بی مهری های فراوانی، چه از جانب نسخه نویسان و چه از جانب مصححان قرار گرفته است؛ به طوری که تا کنون نه نسخه معتبری برای استناد به آن در دست است و نه چاپ های منقح آن خالی از اشکال؛ اگرچه تصحیح حاذقانه استاد علی اکبر فیاض، اندکی از این بی مهری ها را کاسته است و تا حد زیادی خلاء موجود را پر کرده است اما هنوز تا رسیدن به نسخه ای درخور و قابل اعتماد، راه درازی در پیش است؛ به گونه ای که هنوز بسیاری از اماکن جغرافیایی و حتی نام برخی از شخصیت های این کتاب بر ما پوشیده است. در این جستار نگارندگان با توجه به قرائن موجود درون متنی و برون متنی و بررسی آثاری چون تاریخ طبری، تاریخ الفی، تاریخ سیستان، تجارب الامم، دفتر تاریخ مجموعه اسناد و منابع تاریخی، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران و اخبار سلاجقه روم و... و نیز آثار بسیاری از شاعران- از جمله عنصری که شاعر دربار غزنوی بوده است- به این دریافت رسیده اند که بر خلاف دیدگاه شارحان و مصححان تاریخ بیهقی، واژه « خضرا» در معنای چمن و سبزه زار نیست بلکه نوعی سکو، صفه، پیشخوان، مکانی خاص یا ایوانی بلند بوده است که پادشاه بر فراز آن به شادخواری و تماشا و نظاره یا انجام مراسمی ویژه می پرداخته است.
Beihaqi history is one of the masterpieces of Persian prose in which Abulfazl Beihaqi has provided a firm prose while describing an important part of Iran’s history. Investigation of this work shows that، in spite of its great literary-historical significance، it has been treated unkindly by both scribes and glossarists so that there is neither an authentic version of it for referencing nor a published version completely free from mistakes and problems. Although the sophisticated correction of Aliakbar Fayaz has ameliorated such unkind treatments a little and filled the present vacuum a lot، there is still a long way to an authentic and good version، and the names of many geographical places as well as some characters of this book are still unknown to us. Considering the intratextual and extratextual implications and studying a number of works such as Tabari history، Alfi history، Sistan history، Tajarob al-Umam، the collection of historical documents and sources، the comprehensive history of Islam and Iran، the news of Salajeqe Rum and the works of many poets like Onsori who has been the poet of Qaznavi court and is very important in this regard، the authors of this article have found out that، as opposed to the view of all commentators and glossarists of this work، the word “Xazra” does not mean grass and pasture but it means a kind of platform or anticum on top of which the king was watching something or performing a ritual.
Machine summary:
ق با تصحیح و حواشی سید احمد ادیب پیشاوری در تهران به چاپ رسید و سپس سعید نفیسی آن را در سالهای 1333-1319 شمسی، در سه جلد منتشر کرد اما تصحیح منقح و انتقادی این کتاب در سال 1324 بهکوشش قاسم غنی و علیاکبر فیاض شکل گرفت و در سال 1350 بهوسیلة فیاض مجددا تصحیح گردید اما با اینکه ادیب پیشاوری، نفیسی، فیاض، سید احمد حسینی کازرونی و کاظم دزفولیان اعلام تاریخی و جغرافیایی آن را غالبا توضیح دادهاند، باز هم بسیاری از اعلام آن مبهم و نیازمند تحقیق کاملتر است؛ چنانکه فیاض در همین راستا معتقد است: « در این انبوه نسخهها، تا حدی که من اطلاع دارم یک نسخه که بتوان صفت خوب و قابل اعتماد بر آن اطلاق کرد، یعنی یک نسخة قدیمی و یا بیغلط یا اقلا کمغلط که بتوان آن را به تنهایی اصل و اساس کتاب بیهقی قرار داد، وجود ندارد» (فیاض، 1388: 397).
ج- در معنای نوعی عمارت، صفه، ایوان یا پیشخوان دیوان عنصری: عنصری که شاعر دربار غزنوی و همعهد ابوالفضل بیهقی است و طبعا به دلیل همزمانی با بیهقی، معنای این واژه در دیوانش، میتواند بسیار با اهمیت باشد، این واژه را نه در معنای رنگ سبز و یا آسمان بلکه در معنای بنا و ساختمان به کار برده است: « تا همی خضرای او بر گنبد خضرا شود تا همی ایوان او بر مرکز کیوان شود» (عنصری، 1341: 4) خسرو و شیرین: نظامی واژة خضرا را آشکارا در معنای نوعی عمارت یا کوشک به کار برده است که از آنجا که شاعر معاصر بیهقی است، کاربرد این واژه در معنای عمارت بسیار درخور توجه مینماید: « و گر تنگ آید از مشکوی خضرا چو خضر آهنگ سازد سوی صحرا» (نظامی،1378: 395) - تاریخ طبری: «گوید: اینان ابو جعفر منصور را پرستیدند، بالای قصر خضرا رفتند و خویشتن را بیفکندند، گویی پرواز میکنند.