Abstract:
در مقالة پیش رو، یکی از مهم ترین دورههای اصلاحات عصر قاجار و ناکامی آن، با بررسی استدلالهای مخالفان اصلاحات میرزا حسین خان سپهسالار مورد تحلیل قرار گرفته است . در این مقاله ، با بهرهگیری از رویکرد انتخاب عقلانی ، به روایت علی استدلالهای مخالفان در قالب سه گروه روحانیان، درباریان، و دیوانیان پرداخته شده است . پس از بررسی استدلالهای هر یک از این سه دسته بر اساس روش تطبیقی جان استوارت میل ، استدلالهای مشترک در میان گروههای استدلالکننده ، «عملکرد اقتصادی مصلح و/یا همراهان وی »، «درخطرافتادن کیان پادشاهی ناصرالدین شاه »، و «بی توجهی به جایگاه طبقاتی مخالفان» بود. در کنار این استدلالهای پرتکرار، «مغایرت اقدامات اصلاحی مصلح و/یا همراهان وی با دین »، «فساد اقتصادی وی »، «کوتاهشدن دست وارثان قدرت از قدرت »، «حضور بیگانگان در ایران »، «ازبین رفتن تمامیت ارضی »، «مستعمرهشدن ایران »، «عدم پایبندی مصلح و/یا همراهان وی به سنت »، «نگرانی از امتزاج فرهنگی » و «ویژگی های رفتاری مصلح و/یا همراهان وی» استدلالهایی هستند که توسط دو گروه استدلالکننده عنوان شدهاند. «تلاش برای تغییر نظام پادشاهی »، «تلاش برای تغییر سلسلة پادشاهی »، «برهم خوردن امنیت داخلی »، «وابستگی مصلح و/یا همراهان وی به دو کشور روسیه و انگلستان»، و «عدم رعایت حقوق شهروندی» استدلالهایی اند که تنها یکی از گروههای مخالف اصلاحات به آن استناد کرده است .
Machine summary:
در این میان دو اثر «منطق شر؛ خاستگاههای اجتماعی حـزب نـازی، ١٩٣٣- ١٩٢٥» نوشـتة ویلیام برنشتاین (١٩٩٦) که در آن نویسنده درصدد توضیح ظهور حزب نازی در آلمان، حضور قدرتمند این حزب در انتخابات ژوییه ١٩٣٢، و اقبال مردم نسـبت بـه ایـن حـزب، بـا نگـرش انتخاب عقلانی است ، به دلیل رویکرد جامعه شناسی تـاریخی اش «نـه راه پـیش و نـه راه پـس : تنگناهای سیاسی ایران در اوایل حکومت قاجار» نوشتة منوچهر اسکندری قاجار (١٣٨٩) که بـا استفاده از نظریة انتخاب عقلانی در حـوزة علـوم سیاسـی ، تـلاش دارد نگـاهی دیگرگونـه در خصوص عملکرد شاهان نخست سلسلة قاجار در حفظ قلمرو ایران به ویژه در جنگ های ایران و روس ارایــه دهــد، بــه خــاطر رویکــرد تــاریخی و پــرداختن بــه دورة قاجــار، قابــل توجه اند.
علاوه بر این ، تکیه بر آزادی و مغایرت آن با دستورات دینی ، مغایرت آن با اهـداف و نظـم مسلمانان، مغایرت آن با دولت و سلطنت و برهم خوردن نظم از سویی ، و بی توجهی به سـنت ، خیانت ،دولت ، دین ، درخطربودن تمامیت ارضی ، عزل و نصب هـای بیجـا (بـه طـور مشـخص ملکم )، درخطربودن کیان پادشاهی ناصرالدین شاه ، تـلاش بـرای برکنـاری وی، بـازکـردن پـای بیگانگان به ایران، بی توجهی به جایگاه طبقاتی علما، بی توجهی به سنت ، خیانـت بـه دولـت و دین ، مخالفت عموم جامعه با سپهسالار، و تمایلات جمهوریخواهانة وی از دیگر استدلالهای روحانیان مخالف سپهسالار است .