Abstract:
نشر از بخش های مهم فرهنگی در جوامع امروزی است. نویسندگان و ناشران همواره در تعیین مسیر رویدادهای فرهنگی سهم داشته اند. تاریخ چاپ و نشر کتاب فارسی، با وجود داده های اطلاعاتی پراکنده، همچنان در بخش هایی نکاویده باقی مانده و پژوهش های انجام شده نیز نه تنها کافی نبوده، بلکه گاه بر مجهولات ما افزوده است. ثبت نشدن دقیق اطلاعات، متکی بودن نشر به روش های سنتی و موروثی بودن آن، بی اطلاعی از برخی فعالیت های ناشران، درگذشت پیش کسوتان نشر، تناقض اطلاعات در برخی متونی که حاوی مطالبی درباره اولین ها در نشر ایران است، همگی کار پژوهش در این حوزه را دشوار می کند. نشر با آنکه خود عاملی است برای تشویق و آموزش پژوهش های بنیادی و روشمند، خودش از این پژوهش محروم مانده و تاکنون تحقیقات روشمندی در این زمینه تدوین نیافته است. آنچه تاکنون منتشر شده شامل خاطرات افراد، گفت وگوها، تک نگاری ها و مقالات پراکنده ای است که مانند قطعات منفصل، نیازمند دست یا دستان توانایی است که به سازه ای استواری بدل شود. دشواری تدوین این گونه آثار را در تاریخ چاپ و نشر ایران شاهدیم. در این کتاب اطلاعات موسعی درباره نشر کتاب فارسی در محدوده زمانی حدود نیم قرن به نگارش درآمده است؛ اطلاعاتی که بسیار ارزشمند و ذیقیمت است، اما مثل هر کتاب دیگری، بدون نقد، مشکلاتش عیان نمی شود. این مقاله به قصد معرفی اهمیت این کتاب و توجه به نکات ازقلم افتاده نگارش یافته که امید است در ویراست بعدی مد نظر قرار گیرد.
Machine summary:
در کتابهای چندجلدی که محتوای هر جلدشان با جلد دیگر متفاوت است، معمولا عناوین هر مجلد روی جلد ذکر میشود یا عنوانی فرعی برای آنها انتخاب میشود که خواننده بداند هر جلدی که برمیدارد حاوی چه مطالبی است؛ اما در این پنج جلد چنین نشدهاست و همین مسئله سبب شد با آنکه فهرست جلد نخست را خوانده بودم، بارها و بارها، جلد را اشتباه بردارم و دوباره بگردم تا ببینم مطلب مورد نظرم در کدام مجلد قرار دارد.
وقتی برای یافتن تعاریفی در مورد «چاپ»، «انواع چاپ» و تفاوتها و مشابهتهای آنها به کتاب دایرةالمعارف فارسی مصاحب مراجعه کردم، پس از خواندن چند مقاله، همچون تشنهلبی که آب گوارایی مییابد، سیراب شدم و سپس از خود پرسیدم چرا بعد از مراجعه به کتاب تاریخ چاپ و نشر چنین احساسی بهدست نیاوردم؟ به دنبال برخی اصطلاحات مثل چاپ گراوری، چاپ سربی، لیتوگرافی، چاپ همسطح و چاپ افست گشتم و در فهرست مطالب در انتهای جلد پنجم حدود چند صفحه تا چند سطر مطلب دربارۀ تعدادی از این اصطلاحات بهدست آوردم.
بیشک تفاوت در تاریخها و اسامی، به اعتبار منابع مورد استناد پدید آمدهاست؛ اما آیا بهتر نبود که مؤلف این کتاب وقتی نخستین کتاب چاپ سربی در ایران، نخستین کسی که دستگاه چاپ را به ایران آورده و سال آمدن او به تهران، تبریز و اصفهان را ذکر میکرد، منابع دیگری را نیز که اطلاعاتشان با منابع او متفاوت بود، میآورد و همچون مقالات دانشنامهای، این اطلاعات را درج میکرد؟ در این صورت خدمتی بود به پژوهشگرانی که با دیدن همین اختلافها در منابع، جرقۀ پژوهش در ذهنشان پدید میآمد.