Abstract:
مقالة پیش رو، حاوی نکاتی پیرامون فریدون بن احمد اسفهسالار (سپهسالار) و رسالة مشهور او پیرامون زندگی و شرح احوال مولانا جلالالدین محمد بلخی است. سپهسالار تنها شرح حال نویسی است که به گفتة خود چهل سال سر بر آستان مولانا داشته است و از میان معاصران تنها او به شرح و تقریر رویدادهای زندگی مولانا اقدام کرده است.
این مقاله ضمن معرفی صاحب رساله و ریشهیابی در وجوه تسمیه لقب «سپهسالار» و نیز لقب دیگر او «چلبی» و بازجست شواهدی در اشعار ترکی و فارسی به معرفی مختص مندرجات رساله سپهسالار میپردازد.
This article is concerned withFeridun B. Ahmad Sepahsalar and his famous treatise about the life of Moulana Jalal al-Din Mohammad Balkhi. Sepahsalaris the only biographer who according to his own words has spent 40 years in Moulana’s presence and among his contemporaries, he alone undertook the task of writing life occurences of his master. Apart from introducing the owner of Resale and finding the origin of the title Sepahsalar and his other title Chalabi, and searching for evidences in Persian and Turkish poetry as to his true character, this article concentrates on the content of Sepahsalar’s Resale.
Machine summary:
اما رسالۀ موجود از درگذشت ســلطان ولــد در ســال ٧١٢ و از درگذشــت چلبــی عــارف در ٧١٩ یــاد مــی کنــد و از شمس الدین عابد، جانشین چلبی عارف، به عنوان «شیخ و امامت وقت » سخن می گویـد و از همین رو اهل تحقیق گفته اند که قسمت اخیر رساله مطالبی الحاقی است کـه پسـر سپه سالار یا کسی دیگر بعد از مؤلف بر آن افزوده است .
در جایجای رساله ، تکه هایی از ابتدانامۀ سلطانولـد (مجموعـا بـالغ بـر هشـتاد بیت ) نقل شده است ؛ یعنی ظاهر امر چنین می نماید که رساله پـس از ابتدانامـه ، تـألیف یافته است ، اما از فحوای کلام سپه سالار در ابتدای رساله چنان بر می آید کـه پـیش از او کسی دیگر در این باب چیزی ننوشته بود.
در این صورت دور نیست ابیاتی هم که از ابتدانامـه در بخـش اصـلی رسـاله وارد شده، حاصل این دست کاری بعد از فوت مؤلف بوده باشد و از این قرار می توان گفت کـه ابتدانامه از روی رساله سپه سالار تنظیم یافته و نه بالعکس ؛ و دلیل دیگـر بـر ایـن امـر ـ علاوه بر قول سپه سالار که در مقدمۀ رساله نقل کردیم ـ تعارضات و اختلافاتی است کـه در مضمون برخی روایت ها در میان دو اثر موجود است .
در خارج از خاندان مولانا نیز افرادی از اشراف و فضلا بـا لقـب چلبـی شـناخته شدهاند، ولی در زمان خود مولانا، این لقب بیش تر توأم با نام حسامالدین است که اولـین خلیفه پس از رحلت مولانا بود، چنانکه در بحث از دوران مولانا هرگاه کلمۀ چلبی گفته می شود، مراد حسامالدین است مگر آنکه قرینـه ای در میـان باشـد و معلـوم بکنـد کـه گوینده کسی دیگر جز حسامالدین را در نظر داشته است .