Abstract:
دین از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر شکلگیری و بقای «هویت ملی» است. هرگونه تحولی بر بروز اجتماعی دین میتواند هویت را دستخوش تغییراتی کند. مسئلة این نوشتار آن است که «پستمدرنیزاسیون دینداری» چه رابطهای با «از خود بیگانگی ملی» دارد. نوشتار حاضر، به روش تحلیلی و نه پژوهش پیمایشی تلاش میکند که رابطة معنادار میان این دو را به اثبات رساند. در تحلیل دینداری پستمدرن، به ویژگیهایی میرسیم که برای احساس تعلق به هویت ملی، مضر و مخرباند؛ از آن جمله میتوان به سطحی و روبنایی شدن دین، فرقهگرایی شدید، مصرفی شدن دین، تبدیل دین به حالتی که از آن به «دین خویشتن» یاد میتوان کرد و عرفیسازی جهان اشاره نمود. این ویژگیها موجب محو الگوها و مرجعیتهای اصیل، اهداف مشترک ملی، محرومیت جامعه از کارکرد انسجامبخشی دین، پلورالیسم و تضعیف جایگاه شعائر و مناسک دینی میگردند. این پیامدهای منفی که دامنگیر هویت ملی میگردند، بر دامنه و شدت از خودبیگانگی میافزایند.
Religion is no doubt an effective and determinative part of national identity. Therefore، we may conclude that the postmodernization of religion، has a huge impression on the identity. In this article we try to examine analytically the relation between postmodern religiosity and national alienation. Postmodern religiosity is very superficial، consumer، denominationalist and secular. Besides، it is so that we can call it "self-religion". It means that postmodern religiosity is concentrated on self-realization and self-centralization. These characteristics result in national alienation، because they destroy social، cultural and religious patterns. They also obscure the common goals and deprive the society from solidarity which is infused by religion. Pluralism is another result of postmodernization of religion that amplifies the razzle-dazzle of identity and supports the national alienation.
Machine summary:
"پراکنده گزینی جنبش هـای مـذکور بـا آنچه سابقا در تاریخ وجود داشته است ، تفاوت هایی دارد: اول اینکه پراکنده گزینـی تمـام هویت جنبش های نوپدید دینی را تشکیل میدهد؛ دوم اینکه به دلیـل جهـانی شـدن و وفور اطلاعات ، التقاط نوین از طیف گسترده ای از منابع و مشرب ها بهره میگیرد و سـوم اینکه در بسیاری از جنبش های نوین ، التقاط امری مطلوب بلکه لازم قلمداد میشود کـه 1.
٣. دین خویشتن (ساختارشکنی از اتوریته بیرونی) دینداری پست مدرن ، مدعی گذر از بخش هـای ظـاهری ادیـان و رسـیدن بـه پیـام هـای کلیدی آن است ؛ البته گاه این پس زدن ظواهر و جستن معنویت ، تا آنجا پـیش مـیرود که وجود خداوند به عنوان مفهومی عینی، جزو ظاهر دیـن اخذشـده و حاشـیه ای تلقـی 1.
در دینداری پست مدرن ، کنجکاوی بشر و جستجوی اسـرار و راه هـای نرفتـه ، انسـان معاصر را به وادیهای عجیبی هدایت کرده است ، تا آنجا که او را به ایجاد گروه هـایی بـا گرایش های شیطانی واداشته است (در این رابطه رجوع کنیـد بـه تحلیـل دانیـل بـل در فصل چهارم تضاد فرهنگی سرمایه داری، ١٩٧٨: [٧، صص ١٧٠-١٦٩]).
در این بحبوحه ، سهم رایج شدن و شیوع «ادیان نوپدید» پست مدرن چقدر اسـت ؟ دینداری پست مدرن ، در اصل ، میوه و ثمرة فرهنـگ پسـت مـدرن و تحـولات فرهنگـی- اجتماعی- روانشناختی افراد جامعه است ؛ اما در عین حال ، شیوع ایـن نـوع دینـداری در جوامع شرقی مانند ایران ، از عوامل مؤثر و مهم پست مـدرن شـدن فرهنـگ و در نتیجـه بحران هویت است ."