Abstract:
هدف از این مقاله بررسی مقایسه ای و تحلیلی از تنوع قصه های فارسی و روسی است . ما در این نوشتار در صدد جستجوی معنایی پیرامون انواع قصه های فارسی و روسی و وجوه تشابه و افتراق آن بوده و از این طریق در راستای کشف حقایق جدیدی از این نوع قصه ها در مقاطع تاریخی و چگونگی شکل گیری فرازهای مهم آن میباشیم . انواع قصه های ایرانی و اسلاوی (روسی) مبتنی بر داستانهای اساطیر و قصه های پندآموز و حکیمانه برخاسته از فرهنگ غنی و تمدنهای انسانی و اخلاقی، ملل و اقوام مختلف ، دیباچه ها را فرا روی ملتهای ایران و روس بطور خاص و جهان بطور عام گشوده است . همچنین ما در این نگارش به تحلیل ویژگی های مشترک قصه های روسی و ایرانی بر اساس کتاب های و. پراپ ، پژوهشگر برجستۀ روس تبار همچون "ریخت شناسی قصه های پریان " میپردازیم و زمینۀ تحقیقات بیشتر را در خصوص ادبیات فولکلوریک که تاکنون در پژوهش های ادبی مورد بی توجهی قرار گرفته است و تقریبا فقط خاورشناسان اروپایی و بویژه روسی (اسلاوی) در گردآوری آثار فولکلوریک فارسی برخی پژوهش انجام شده جزئی داشته اند را فزونی میبخشیم ودرپرتو رشد و خودآگاهی همگانی، موجبات افزایش پژوهشهای فولکلوریک در ایران را فراهم سازیم .
Machine summary:
از اوست این مطلع : پشت بر دیوار در روی تو حیران مانده ام بر مثال صـورت دیوار بی جان مانده ام » (تذکره مجالس النفائس : ٦٦) روایت دوم که از زبان محمد شاه قزوینی یکی از مترجمان مجالس النفائس نقل شده چنین است :«و همشهری مترجم دردمندست و این فقیر مستمند بسیار با او صحبت داشته و شعر از او شنیده است درویش پیری بود بیخویش و هیچ خویشتن داری و تن پرستی در او نبود و از قید تعلقات دنیوی رسته و دل به چیزی از آن نبسته و کار او جولاهی بود و کرباس خوب میبافت و چون مشتری میافت به بهای ارزان میفروخت و چشم حرص به بهای گران نمیدوخت و به اندک سودی قانع میگشت و به هرزه از پی دنیای دنی نمیگشت و باغی چند داشت و از بهای انگور که حاصل باغات او بود معیشت اهل و عیال مینمود و لقمه حرام و طعام پادشاهان نمیخورد و از جهت تحصیل حطام دنیا رنج بیهوده اصلا نمیبرد و ...
درویش در مجلس نظر در برادرزاده او، میرزاعلی، که یوسف ثانی بود، نمودو چون کاکل و اتاقه پریشان دید ، پریشان حال گردید و در بدیهه گفت : بلای کـــاکل او بـــس نبود بر جـــانم اتاقـــه نیـــز ز ســـر میـکند پریشـــانم (دهکی: ٢٩٤) و بیمبالغه درویش دهکی دوهزار مطلع خوب و دلپذیر و بینظیر دارد و از جملۀ آنها این است : 1 آب از پی سرو قدت می آید از فرسـنگها وز حسرت پابوس تو سر میزند بر سنگها در آینه عکس رخ تو خــوب فتاده ٢ ذوقی است که سـایند بهم روی دو ساده ای سرشــک افــتاده ای از چشم ارباب نظــر چون یتیمان زان سبب میگردی اکنون در به در٣» ( تذکره مجالس النفائس : ٧٠ ) ٢) تحفه سامی: «دهک محله ای ست از محله های قزوین و اشعار متین او پر زور و رنگین و در اوائل در کارگاه جولائی دست و پایی میزد و شعر او به اقاصی و ادانی رسیده ، خوش خوش خبر سخن درویش به مجلس سلطان یعقوب رسید...