Abstract:
در این مقاله به بررسی ساخت موسوم به فاعل غیرکانونی میپردازیم که در آن مطابقه میان تجربهگر و فعل از طریق واژهبستی صورت میگیرد که میزبان آن سازۀ پیشافعلیست. عدم وجود مطابقۀ کانونی برخی از پژوهشگران را بر آن داشته که تجربهگر را مبتدای چپنشان یا برونبندی در ساخت مذکور به شمار آورند. در این مقاله با بهکارگیری دستور نقش و ارجاع نشان میدهیم که تجربهگر درحقیقت یک موضوع درونی برای محمول خود میباشد و به دلیل قرار گرفتن در حوزۀ کانون بالقوه یعنی بند، میتواند متناسب با شرایط کاربردشناختی جمله، نقش مبتدا یا کانون را ایفاء کند. نیز بر این باوریم که فرض وجود یک رابطۀ ملکی میان واژهبست و سازۀ پیشافعلی ناصحیح میباشد چراکه شواهد تاریخی نشان میدهند که واژهبست در ساخت فاعل غیرکانونی در فارسی امروز، موضوعی با حالت فاعلی در دورۀ فارسی کلاسیک بوده است که در گذر زمان بهصورت نشانۀ مطابقه بازتحلیل شده است.
Machine summary:
نيز بر اين باوريم که فرض وجود يک رابطۀ ملکي ميان واژه بست و سازة پيشافعلي ناصحيح ميباشد چرا که شواهد تاريخي نشان ميدهند که واژه بست در ساخت فاعل غيرکانوني در فارسي امروز، موضوعي با حالت فاعلي در دورة فارسي کلاسيک بوده است که در گذر زمان به صورت نشانۀ مطابقه باز تحليل شده است .
از منظر وي، به دليل عدم وجود مطابقه ميان گروه اسمي آشکار در جايگاه نخست جمله و فعل آن ، نميتوان به وجود يک فاعل دستوري در اين ساخت باور داشت ؛ به همين دليل وي، ساخت فاعل غيرکانوني مدنظر در اين مقاله را نمونۀ آشکاري از ساخت هاي بيفاعل ٧ در زبان فارسي در نظر ميگيرد گرچه ترکيب سازة غيرفعلي (همان حالت روان شناختي در تحليل صديقي (٢٠١٠، ٢٠٠١)) و فعل جمله را در زمرة محمول هاي مرکب فارسي جاي ميدهد.
نکته اي که در تحليل کاظمينژاد و گلچين عارفي متناقض مينمايد، فرضيۀ مرکب بودن محمول از يک طرف و تلقي فاعل بودن سازة پيشافعلي از طرف ديگر ميباشد؛ چگونه ميتوان اين سازه را هم زمان بخش غيرفعلي محمول مرکب و فاعل همان ساخت در نظر گرفت ؟ يوگل و سموليان (٢٠٢٠) بر اين باورند که حضور ساخت فاعل غيرکانوني انعکاس آرايش کنايي در زبان فارسي ميانه است جايي که يکي از امکانات کدگذاري فاعل فعل متعدي در زمان گذشته ، استفاده از واژه بست غيرفاعلي بوده که در توزيع تکميلي با گروه اسمي ناظرش قرار داشته است (ن .