Abstract:
دیدگاهها در باب قلمرو دین، و حداقلی یا حداکثری دانستن آن از مبانیای سرچشمه میگیرند که هرچند در بادی نظر به چشم نمیآیند، اما تاثیر خود را در ثنایای بحث به جای میگذارند. مبانی نظریای که در تعیین قلمرو دین تاثیرگذارند را میتوان این چنین برشمرد: مبانی معرفتشناختی، هستیشناختی، انسانشناختی و دینشناختی. در این نوشتار ابتدا نظریات سنتگرایان بیان گردیده و آنگاه به بررسی نظریات ایشان پرداختیم. دیدگاه غالبی که در سنتگرایی به چشم میخورد تکثرگرایی معرفتی و در پی آن پلورالیسم دینی است. در این مقاله با اشاره به خاستگاه این نظریه معرفتشناختی، ارتباط آن با دیدگاه هستیشناختی و در پی آن تاثیر این دیدگاه در تکثرگرایی دینی تبیین، و سپس نقدهای وارده بیان گردیده است. در پایان تاثیر این دیدگاهها بر قبول قلمرو حداکثری دین توسط سنتگرایان بیان شده است. این تحقیق با روش تحلیلی انتقادی و با استفاده از معانی، مفاهیم، تعریفها و توصیفها به تحلیل، تبیین و ارزیابی آراء دانشمندان میپردازد.
Epistemological, ontological, anthropological and theological fundamentals have a great impact on determining the realm of religion. This paper seeks to examine the views of traditionalists in this regard. Epistemological pluralism and religious pluralism are the dominant views of traditionalists. Examining the epistemological and ontological origins of this view, this article examines the impact of these principles on religious pluralism. Using a descriptive-analytical method, the effect of these views on the maximum approach to religion, as proposed by the traditionalists, is examined.
Machine summary:
سنتگرایان با نظر به مبانی خاص خود در حوزه معرفتشناسی، و با تکیه بر امر قدسی و سلسلهمراتب هستی و با عنایت به معرفت باطنی، بر شهود کلی و درک باطنی اصرار میورزند، و دیدگاه مقابل که بر دریافت عقلی، مستقل از عقل کلی، اصرار دارد را، بهطور کامل مردود میشمرند.
برایناساس یکی از اشکالاتی که ممکن است از طریق نسبیگرایی بر سنتگرایان وارد گردد، پاسخ داده میشود؛ چراکه تضاد در آموزهها براساس ساحتهای مختلف دین معنا میگردد: «برخی آموزهها به لحاظ ظاهری در مقابل یک عالم سنتی خاص دگراندیشانهاند، ولی ذاتاً راستاندیش هستند» (نصر، 1380الف، ص150).
عقل شهودی ازآنجاکه منشأ عقل استدلالی است، توانایی درک ذات اشیاء را دارد و این ازیکسو رئالیسم معرفتی را بهدنبال دارد، و از سوی دیگر، علم و معرفت قدسی را؛ چراکه علم قدسی بدون ارتباط با امر قدسی امکانپذیر نیست و انسان سنتی از طریق عقل قدسی و وحی الهی به کسب معرفت نائل میگردد.
وحی با دو خصوصیت به شناخت بیشتر انسان کمک میکند: اول اینکه «وحی در بُعد باطنیاش، ارتباط با سطوح بالاتر وجود آدمی را ممکن میسازد؛ لذا آنچه که از طریق وحی منتقل میشود، مانند: رسوم و مناسک، آدمی را برای شناخت خود و سیر روحانی در این عالم یاری میکند» (نصر، 1380ب، ص125).
سنت در معنای عام خود میتواند بستری برای انتقال آداب، رسوم و فرهنگها از نسلی به نسل دیگر باشد؛ اما در سنتگرایی معنای خاصی از انتقال اراده میگردد و آن انتقال پیام الهی از مبدأ کلی به بشر از طریق پیامآوران است؛ لذا انتقال با عنوان دیگری همراه میگردد و آن مرجعیت است.