Abstract:
از شخصیتهایی که نامش در قرآن به صراحت آمده، حضرت عزیر(ع) است. نام او یک بار بهطور صریح (توبه: 30) آمده و یک بار دیگر هم، احتمالا بهطور اشاره با تعبیر (کالّذی) (بقره: 259) ذکر شده است. از طرفی، شخصیت این بزرگوار در تفاسیر و احادیث و تاریخ، بهعنوان پیامبر یا انسانی صالح مورد بحث قرار گرفته و احتمال اینکه در کشور عراق مدفون باشد، وجود دارد. ازاینرو، بر آن شدیم تا مقالهای درباره شخصیت این بزرگوار در فصلنامه زیارت ارائه دهیم. در این مقاله، کوشیدهایم ابعاد مختلف این شخصیت الهی را از نظر آیات و روایات و تاریخ بررسی کنیم؛ اگرچه برای مولف، توفیق روشن ساختن شخصیت این بزرگوار از ابعاد مختلف و بهطور کامل به دست نیامد؛ زیرا با اینکه داستان حضرت عزیر(ع) در کتابهای مختلف تفسیری و روایی ـ اعم از شیعه و سنی ـ و تاریخی متعدد و گاه بسیار مفصل و ریز آمده، متاسفانه در ابعاد مختلف شخصیت او کمتر سخن گفته شده و بیشتر به همان مطالب مطرحشده در قرآن، که آن هم بسیار مختصر است، بهطور تکراری پرداخته شده. ازاینرو سعی شد در این نوشته، به آنچه درباره این شخصیت بزرگوار در قرآن و تفاسیر و روایات و تاریخ و منابع معتبر آمده است، بسنده شود و از آوردن قصهها و افسانههای مختلف، که در کتب آمده است و در صحت آنها تردید هست، خودداری شود.
من الشخصیات التی ورد اسمها صراحة فی القرآن الکریم هو «عزیز» النبی(علیه السلام). ذکر اسمه مرة بالصراحة (التوبة:30) وربما مرة اخری بالإشارة باستخدام کلمة «کالذی» (بقرة:259).
من ناحیة اخری تمت دراسة شخصیة هذا الرجل النبیل فی التفاسیر والاحادیث والتاریخ کنبی او شخص صالح ومن المحتمل أنه قد دفن فی العراق. لذلک قررنا ان نقدم مقالا حول شخصیة هذا الرجل النبیل فی فصلیة الزیارة.
حاولنا فی هذا المقال التطرق الی الأبعاد المختلفة لهذه الشخصیة الالهیة من حیث الآیات و الروایات والتاریخ، لکن بالنسبة للمؤلف لم یتحقق النجاح له فی التنور بشخصیة هذا الرجل النبیل من مختلف الأبعاد وبشکل کامل؛ لانه بالرغم من وصف قصة حضرة عزیز (علیه السلام) فی مختلف کتب التفسیر والروایات للشیعة و السنة وکتب تاریخیة مختلفة واحیانا مفصلة للغایة، ولکن للأسف قیل القلیل حول الجوانب المختلفة لشخصیته واکتفوا فی هذا الإطار وبشکل مکرر بالقضایا التی تمت الإشارة الیها فی القرآن والتی هی ایضا موجزة، لذلک حاولنا فی هذا المقال الاکتفاء بما تم ذکره حول شخصیة هذا النبیل فی القرآن و التفاسیر والروایات و التاریخ والمصادر الموثقة، والامتناع عن ذکر القصص والاساطیر المختلفة المذکورة فی الکتب المشکوکة فی صحتها.
One of the figures whose name is explicitly mentioned in the Holy Qur’an is Hazrat Uzair. His name is mentioned once explicitly (Tawbah: 30) and again probably with reference to the interpretation of man (Baqarah: 259). On the other hand, the personality of this noble figure, as a prophet or a righteous man, is discussed in commentaries, hadiths, and history; he may be buried in Iraq. Thus, here, the author decided to publish an article on the personality of this nobleman in the Hajj and Ziarah Research Journal. In this article, the author examines the different dimensions of this divine figure in terms of verses, narrations, and history; however, he did not achieve complete success because, although the story of Uzair Nabi is mentioned in various interpretive and narrative books, including Shia, Sunni, and historical works, and sometimes in very details, unfortunately, they discuss less the different aspects of his personality but more the same issues mentioned in the Holy Qur’an, addressed very briefly and repeatedly. Therefore, this article suffices with what is said about this great figure in the Holy Qur’an, commentaries, narrations, history, and authentic sources, and it refrains from quoting various stories and legends mentioned in the books whose authenticity is in doubt.
Machine summary:
مرحوم علامه طباطبائی درباره او میگوید: با دقت در این آیه، این معنا روشن میشود که آن شخص، یکی از بندگان صالح خدا و عالم به مقام و مراقب اوامر او بوده؛ بلکه میتوان به دست آورد که وی پیامبری بوده که از غیب با وی گفتوگو میشده؛ چون ظاهر اینکه گفته است: {أَعْلَمُ أَنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) میدانم که خدا بر هر چیز تواناست، این است که بعد از روشن شدن امر، به همان علم و ایمان قبلی خود به قدرت مطلقه خدا برگشته است، و ظاهر اینکه خدای تعالی فرمود: {ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ) سپس که او را زنده کرد، پرسید چه مدتی مکث کردی؟ ...
حضرت عزیر با آنان رفت و آمد میکرد و سخنان آنان و اظهار ایمانآوردنشان را میشنید و به آنان محبت میورزید و آنان را برادر خود به شمار میآورد تا اینکه یک روز از میان آنان غایب شده و بعد از آن روز، پیش آنان آمد و آنان را غشکرده و مرده یافت و برای آنان غمناک گردید و گفت: {أَنَّىٰ يُحْيِي هَـٰذِهِ اللهُ بَعْدَ مَوْتِهَا) (بقره: 259)؛ چگونه خدا این مردگان را زنده کند؟ چون تعجب کرد که همۀ آنها در یک روز مردهاند؛ خداوند او را هم صد سال میراند و صد سال گذشت.