Abstract:
داستان لیلی و مجنون در تمام ادوار شعر فارسی مورد توجه و استقبال قرار گرفته و آثار فراوانی با نام و شرح دلدادگی لیلی و مجنون پدید آمده است. برجستهترین لیلی و مجنون به فارسی از نظامی است و شاعران بسیاری در حوزۀ لفظ و محتوا از او تقلید کردهاند که از این میان آثار شاعرانی چون جامی و مکتبی و هاتفی برجستهتر است. پژوهشگران بسیاری، گسترۀ این تقلید را در همۀ دورههای لیلی و مجنونسرایی به نظامی نسبت دادهاند که در مقالۀ حاضر، به روش توصیفی- تحلیلی و مقایسهای به نقد این موضوع پرداخته شده است. بدین منظور، منظومههای لیلی و مجنون هلالی جغتایی، قاسمی گنابادی و عبدی بیگ نویدی شیرازی که هر سه در قرن دهم به نظم کشیده شدهاند، در نظر گرفته شده و با آثار نظامی، مکتبی و هاتفی مقایسه شده-اند. نتیجۀ این بررسی نشان میدهد که سرایندگان سه منظومۀ سروده شده در قرن دهم، در طرحریزی نقشمایههای داستان خود بیش از نظامی، تحت تاثیر مکتبی و هاتفی بودهاند و درعین حال، ابتکار و نوآوری داشتهاند
The story of Leyli and Majnoun had paid attention in all periods of Persian poetry and many works has emerged in the name and description of Leili and Majnoun`s love. The most prominent Persian Leyli and Majnoun is Nizami`s work and plenty of poets have imitated him in the field of word and content, that the works of poets like jami, Maktabi and Hatefi are more prominent. Most of researchers have attributed this imitation to Nizami in all periods of composing Leily and Majnoun. This topic has been criticized in this essay, in descriptive, analytical and comparative method. For this purpose, the story of Leyli and Majnoun by Helali Goghatai, Ghasemi gonabadi and Abdi Beig Navidi Shirazi which have composed in the 10th century, have compared with the works of Nizami, Maktabi and Hatefi. The result of this study shows that the composers of epopees which have composed in the 10th century, have been affected by Maktabi and Hatefi more than Nizami in planning of their stories and also had innovations.
Machine summary:
بر خلاف ادعاي بسياري از محققان ، مبني بر اينکه تمام مقلدان ليلـي و مجنـون نظـامي در لفظ و محتوا تابع او بوده اند، بررسي نظيره هاي شکل گرفته در سده هاي بعد مشـخص مـيکنـد که همۀ سرايندگان ليلي و مجنون ، در ترسيم داستان خود پيرو نظامي نبـوده و تنهـا چهـارچوب اصلي روايت را به شيوة وي پرداخته اند و در طرح ريزي نقش مايه هاي فرعي داسـتان ، بـه ميـزان قابل توجهي به نمونه هاي برجسته اي چون آثار مکتبي و هاتفي توجه داشته اند.
در اين پـژوهش که از نوع کتاب خانه اي بوده و با روش توصيفي-تحليلي و مقايسه اي انجـام شـده اسـت ، بـراي اثبات اين مسأله که در تمامي نظيره ها نگاه شاعران صرفا متوجه به نظامي نبوده است ، به بررسي و تحليل سير روايت داستان ليلي و مجنون در سه منظومۀ شکل گرفته در قرن دهم يعني «ليلي و مجنون » هلالي جغتايي، «ليلي و مجنون » قاسمي گنابادي و «مجنون و ليلي» عبدي بيگ نويـدي شيرازي پرداخته شده است و هدف از آن پاسخ به اين پرسش است که اين سه شاعر، در طـرح ريزي و ترسيم داستان ليلي و مجنون به چه اندازه به نظامي، مکتبي و هاتفي توجه داشته انـد؟ و آيا اين سرايندگان همگي در مقام يک مقلد و بيبهره از نوآوري هستند؟ پيشينۀ پژوهش پيرامون بررسي سير روايـت داسـتان ليلـي و مجنـون در يـک برهـۀ تـاريخي، تـاکنون پژوهشي به صورت مستقل انجام نشده است ، اما در حوزة مقايسۀ منظومه هاي ليلـي و مجنـون بـا يکديگر يا با اثر نظامي، پژوهش هايي صورت گرفته است .