Abstract:
پروژه فکری جواد طباطبائی از سه دهه پیش تاکنون بر دو محور اساسی زوال اندیشه سیاسی در ایران و در دهه های اخیر بر حول محور اندیشه ایرانشهری قرار گرفته است. طباطبائی جزو معدود نویسندگانی است که در درون یک دستگاه منظم فکری مفاهیمی را برای توضیح تاریخ اندیشه سیاسی در ایران به کار گرفته است. اما وسعت پروژه او باعث شده است تا تمام مضامین اندیشه سیاسی ایرانشهری به وضوح طرح و بررسی نشده باشند. این مقاله تلاشی است برای شرحی مجمل در مورد واپسین اثر طباطبائی و مباحث مهم آن از جمله جایگاه مجلس اول مشروطه، مفهوم سنت، لزوم تمایز میان ناسیونالیسم و ایده ایران و همچنین تاملی در آراء وی به خصوص در باب ارتباط دیدگاه های او با مسائل معاصر ایران و نقدهایش بر روشنفکران معاصر . نویسندگان استدلال می کنند که اگرچه میراث به جای مانده از ایران باستان مهم و قابل توجه است اما بدون بازسازی اندیشه های کلاسیکی که امروزه به واسطه تلاش خود طباطبائی اندیشه ایرانشهری نامیده می شوند این اندیشه ها همچنان در هالهای از ابهام خواهند بود.
Javad Tabatabai’s intellectual project has been based on two main axes of the decline of political thought in Iran for the past three decades and in recent decades around the axis of Iranshahri thought. Tabatabai is one of the few writers who has used concepts to explain the history of political thought in Iran within a regular intellectual system, but the scope of his project has caused that not all the themes of Iranshahri political thought have been clearly outlined and studied. This article is an attempt to give a brief description of Tabatabai’s latest work and its important issues such as the position of the First Constitutional Assembly, the concept of tradition, the need to distinguish between nationalism and the Iranian idea, and a reflection on his views, especially on the relationship between his views and issues, contemporary Iran and its criticisms of contemporary intellectuals. The authors argue that although the legacy of ancient Iran is important and significant, without the reconstruction of the classical ideas that are called Iranshahri thought due to Tabatabai's own efforts nowadays, these ideas will remain in a state of ambiguity.
Machine summary:
ایـن مقالـه تلاشـی است برای شرحی مجمل در مورد واپسین اثر طباطبـائی و مباحـث مهـم آن از جملـه جایگـاه مجلس اول مشروطه ، مفهوم سنت ، لزوم تمایز میان ناسیونالیسم و ایده ایران و همچنـین تـاملی در آراء وی به خصوص در باب ارتباط دیدگاه های او با مسائل معاصر ایـران و نقـدهایش بـر روشنفکران معاصر .
در کتاب ملت ، دولت و حکومت قانون هم مباحث مربوط بـه نقـد روشـنفکری معاصر ایرانی (شریعتی، آل احمد، نراقی، فردید و دیگران ) که مثلا در کتاب ابـن خلـدون و علوم اجتماعی بحث شـده بـود حضـور دارد، هـم بحـث از اندیشـه ایرانشـهری در کتـاب خواجه نظام الملک ، هم اسـتدلالهای کتـاب زوال اندیشـه سیاسـی در ایـران و هـم مباحـث اندیشه سیاسی دوره قاجار و مشروطه که پیشتر در سه گانه تاملی در ایران از آنها ذکـری بـه میان آمده بود.
یکی از ویژگـیهـای مهم آثار او از همان ابتدا این بود که اندیشه سیاسی در ایران را، برخلاف سنت شرق شناسـی و هم چنین برخلاف پژوهشگرانی چون حمید عنایت ، در ذیل کلیتی به نـام اندیشـه سیاسـی اسلامی مورد درک و مطالعه قرار نداد و معتقد بوده است که پیچیدگی های اندیشـه سیاسـی ایرانی محتاج تبیین نظری و تاریخ نگاری فکری متفاوتی است .
اما نکته مهمی که طباطبـائی پـیش از ایـن در آثـارش و در ارتبـاط بـا سـنت از آن سـخن نگفتـه بـود طـرح ایـن پرسـش اسـت کـه چگونه میتوان نص مکتوبی نداشت اما سنت و جریان جدیدی را ایجـاد کـرد؟ او توضـیح می دهد که سه جریان اندیشه سیاسی در ایران به تدریج تعادل خود را از دست دادنـد و بـه سنت متصلبی بدل گشتند که نه توان اصلاح از درون آنها ممکن بـود و نـه کسـی از بیـرون می توانست بر این سنت نقـدی وارد نمایـد.