Abstract:
در تاریخ غرب، ادعای تقابل یا تعامل علم و دین از دیرباز محل گفتگو بوده اسـت. بهخصـو از دوران رنسانس به بعد، مباحث مذکور میان علم و انجیل پی گرفته شد .در دوران متاخر ،مستشرقان نیـز درصدد برآمدند، همین ادعا را در ارتباط بین علم و قرآن تسری بخشند. آنان با اقامه ادعاهای مختلفـی هم ون: ابهام حقایق قرآنی، رازگونه بودن، آزمونناپذیری، یقینپذیری ،اسـرار گونـهای و. .. ،سـعی در اثبات این مسئله برآمدند .در این نوشتار ،با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی تلاش بر این است که با تمسک به برخی از آیات مختلف قرآن، بهجای ادعای تعارض میان علم و قرآن کـریم، توافـق و تعامـل میان آن دو در بعد علوم تجربی قطعی تثبیت گردد. ازاینرو ،با نقد و بررسـی هـر یـک از دلایـل آنهـا ،نتیجه گرفته شد که تنها بین فهم انسان از حقایق هستی و فهم قرآنی ،ممکن اسـت ،تعـارض ظـاهری و سطحی رخ بدهد که این مسئله، به معنای تعارض واقعی میان علـم تجربـی قطعـی و معـانی واقعـی و صریح قرآن کریم نخواهد بود
In Western history, the claim of opposition or interaction between scienceand religion has long been a topic of discussion. Especially since theRenaissance, these issues have been discussed between science and the Bible.In recent years, the orientalists have sought to extend the same claim to theconnection between science and the Quran. They sought to prove this issue bymaking various claims such as the ambiguity of Quranic truths, being amystery, untestability, certainty, various secrets, etc. In this article, using adescriptive-analytical method, an attempt is made to establish the concordanceand interaction between the two in the dimension of empirical sciences byrelying on some different verses of the Quran, instead of claiming a conflictbetween the science and the Holy Quran. Therefore, by examining each oftheir reasons, it was concluded that only an apparent and superficial conflictmay occur between human understanding of the truths of existence and theQuranic understanding. This does not mean a real conflict between certainempirical science and the true and explicit meanings of the Holy Quran
Machine summary:
ازاینرو، با نقد و بررسی هر یک از دلایل آنها، نتیجه گرفته شد که تنها بین فهم انسان از حقایق هستی و فهم قرآنی، ممکن است، تعارض ظاهری و سطحی رخ بدهد که این مسئله، به معنای تعارض واقعی میان علم تجربی قطعی و معانی واقعی و صریح قرآن کریم نخواهد بود.
بیان مسئله بحث رابطه علم و دین و بهتبع آن، تبیین ارتباط آیات علمی قرآن کریم با علوم تجربی از حیث تعارض یا توافق، یکی از مباحث مهم امروزه در میان مطالعات قرآنی به شمار میآید؛ چراکه فیلسوفان دین، مفسران و متکلمان، در ارتباط میان دین و علم، به ابعاد مختلف مسئله از حیث گزاره، پیشفرض و روحیهها اشاره کردهاند؛ ولی با وجود پرداختن به تعارض یا عدم تعارض میان علوم و قرآن از حیث گزارههای مورد نزاع، هنوز ابعادی مانند: پیشفرضها و روحیههای حاکم بر موافقان و مخالفان پرداخته نشده است.
ازاینرو مستشرقان، این ادعا را افزودهاند که مفاهیم قرآنی، بر پیشفرضهای پیشینی یا همان ایمان مبتنی است؛ درحالیکه علم، چیزی را مسلّم نمیگیرد؛ چراکه انسان دیندار بیشتر از آنچه بر علم، ارزش قائل شود، بر باور و تسلیم خود پایبند است (جان اف، علم و دین از تعارض تا گفتگو، 1385: 215) بررسی و نقد 1.
بررسی و نقد مواردی که بهعنوان «رخنه» نام برده شد و ادعا گردید که علم تجربی برخلاف آموزههای قرآن، دیگر به آنها آگاه شده و نیازی به دخالت دادن خداوند در موارد مذکور نیست، به نظر میرسند با ملاحظه آیات قرآن کریم، ادعای درستی نباشند که بخشی از ادله آن، به شرح ذیل است: 1.