Abstract:
موتوس (mythos) یا افسانه مضمون تراژیک از نگاه ارسطو اجزایی دارد که در این مقاله با ابزار اسنادپژوهی مبتنی بر روش تحلیل محتوا بررسی و مولفههای آن در داستان جمشید و نمایشنامه اودیپوس شهریار تحلیل و تطبیق شده است. مهمترین نتایج: اجزای سهگانه موتوس داستان – دگرگونی، بازشناخت و کاتاستروفی – از نوع وصفی یعنی متکی بر وصف سیرت قهرمان است و در نمایشنامه در دو نوع مختلط – مبتنی بر وجود دگرگونی و بازشناخت – و دردانگیز – بر مبنای نوع کاتاستروفی – میباشد. پیچیدگی موتوس که مبتنی بر وحدت کردار و رابطه آن با دگرگونی و بازشناخت است، در داستان موتوسی ساده – به دلیل گسستگی کردارها و فقدان بازشناخت – و در نمایشنامه موتوسی مرکب – متکی بر وحدت کردار با تسلسل کردارهای تابع به همراه دگرگونی و بازشناخت – دارد. داستان چون بر مبنای قبل از خود و پیشگفتاری برای بعد از خود یعنی سلطنت ضحّاک است، موتوس تام ندارد ولی نمایشنامه تام است. داستان به عکس نمایشنامه چون حماسه است و روایت میشود، از جهت مخاطبمحوری مطابق بوطیقا که نمایشیبودن را شرط موتوس میداند نمیباشد. هر دو اثر شروط اعجاب موتوس را دارند که بر اساس آن حوادث نباید قابل پیشبینی و غیرمنطقی باشد. مطابق بوطیقا فرجام هر دو اثر به شیوه عالی یعنی نتیجه حوادث خود است. افسانه مرجع آن دو که مطابق بوطیقا درباره طبقه بالای اجتماعی است، بکر نمیباشد ولی چون خوب تالیف یافتهاند سرمشق آثار بعدی شدهاند. در کل، نمایشنامه نسبت به داستان مطابقت بیشتری با بوطیقا دارد.
According to the opinion of Aristotle, mythos or tragic plot has some aspects analyzed and compared with utilizing documents on an analytical-descriptive method based on the elements through the tale of Jamshid and the play of Oedipus Tyrannus. The most important results including: the three aspects of the mythos of tale – transformation and recognition and catastrophe – are in descriptive category shaped with the morality of protagonist and in the case of the play it should be shown in two types of mixed – on transformation and recognition – and grievous – on catastrophe –. The complexity of mythos that is established of solidarity and its relation to transformation and recognition, indicates the tale in a simple mythos – because of rupture of actions and absence of recognition – and the play in compound one – on solidarity with continuity of dependent actions and transformation and recognition –. The tale is not regarded in a complete mythos; because of its affiliation to the out; but the play conversely is embedded in complete one. Referring the tale to an epic, which is narrated, prohibits to show it as the play which based on visual actions. Both of two works have the surprising conditions of mythos; hence everything has two sides of reasonability and unpredictability. The end of both composed in the way dedicated from their own. The referential myths are about the upper class human being and it is obviously shown the next imitative ones were patterned on them.
Machine summary:
دانشيار گروه زبان و ادبيات فارسي ، دانشکدة ادبيات و علوم انساني ، دانشگاه شيراز دريافت : ١٤٠٠/٧/١٩ پذيرش : ١٤٠٠/١٠/٢٩ چکيده موتوس ١ يا افسانۀ مضمون تراژيک از نگاه ارسطو اجزايي دارد که در اين مقاله با ابزار اسنادپژوهي مبتني بر روش تحليل محتوا بررسي شده و مؤلفه هاي آن در داستان جمشيد و نمايشنامۀ اوديپوس شهريار، تحليل و تطبيق شده است .
٣. تطبيقي ؛ مطابقت ضمني بوطيقا با آثار فارسي : کيا (١٣٦٩)؛ محمدکاشي (١٣٨١)؛ ذبيح نياعمران (١٣٨٧)؛ بيرانوند (١٣٨٨)؛ محمدصالحي داراني (مقاله و رساله ) (١٣٨٨)؛ پيراوي ونک و نيک نفس (١٣٨٩)؛ جعفري (١٣٩١)؛ اولادي قاديکلايي (١٣٩٢)؛ قائمي (١٣٩٣)؛ محمدي و همکاران (١٣٩٧)؛ ابراهيمي (١٣٨٨)؛ بازرگان (١٣٨٦).
١. بعضي آثار تأليف / ترجمه به فارسي پيرامون روايت : اخوت (١٣٧١)؛ بارت (١٣٧٣)؛ فراي ٢٣ (١٣٧٧)؛ احمدي (١٣٨٠)؛ ايگلتون ٢٤ (١٣٨٠)؛ وبستر٢٥ (١٣٨٠)؛ تودوروف (١٣٨٢)؛ کالر٢٦ (١٣٨٢)؛ برتنز 27 (١٣٨٢)؛ اسکولز٢٨ (١٣٨٣و١٣٨٧)؛ گرين و لبيهان ٢٩ (١٣٨٣)؛ سلدن و ويدوسون ٣٠ (١٣٨٤)؛ آلن ٣١ (١٣٨٥)؛ هارلند٣٢ (١٣٨٥)؛ پراپ (١٣٨٦)؛ کولسنيکف ٣٣ (١٣٨٥)؛ مارتين ٣٤ (١٣٨٦)؛ تولان ٣٥ (١٣٨٦) ؛ بياد و نعمتي (١٣٨٤)؛ بي نياز (١٣٨٧)؛ ايو تاديه ٣٦ (١٣٩٠)؛ ارل ٣٧ (١٣٩١)؛ يان ٣٨ (١٣٩١)؛ هرمان ٣٩ (١٣٩٣).
در داستانک خواننده با شنيدن آبادگري هاي جمشيد، اين امکان را ندارد که گسستن فره را پيش بيني کند (فابيولا/ رويداد - داستان )؛ همچنين گسست فره ، متأثر از غرور است که طي رابطۀ علي بعد از آن نقل شده است (سيوژت / روايت ).