Abstract:
بعد مضی حوالی عامین علی الحرب العراقیه الإیرانیه، وفی وقتٍ لم تکن فیه العلاقات العراقیه الإیرانیه حرباً ولا سلاماً، کتب صدام حسین، أکبر مسؤول سیاسی عراقی، رسائل إلی المسؤولیین الإیرانیین رفیعی المستوی. أراد صدام من خلال کتابه هذه الرسائل أن یقدِّم نفسه رجل سلامٍ یسعی إلی حلٍّ سلمی للأزمه العراقیه الإیرانیه. کما ردَّ المسؤولون الإیرانیون علی تلک الرسائل جمیعها بتوخِّی الدقَّه والشوری بینهم. کان دور هذه الرسائل هامَّاً جدَّاً؛ لأنَّها کُتبت بعد سنوات من الحرب والخسائر الفادحه والمذابح الشدیده بین البلدین. کان المسؤولون فی کلا البلدین حریصین للغایه فی ما یکتبون. إنَّ الحرب بین البلدین تحوَّلت من معرکه جسدیه إلی محاوله إقناع لفظی. لذلک، من المهم والضروری دراسه هذه الرسائل من خلال منهج تحلیل الخطاب النقدی. بعد دراسه هذه الرسائل علی ضوء الخطاب النقدی، قد اتضح أنَّ هناک علاقه جدلیه بین الأیدیولوجیا والسلطه ونص الرسائل. کلَّما کان الناشط السیاسی والاجتماعی أکثر قدره من حیث السیاسه والاجتماع، فکانت إمکانیاته اللغویه أکثر. ولهذه الإمکانیات اللغویه، دورٌ هامٌّ فی إظهار السلطه والتفوق أیضاً. استخدم المسؤولون فی کلا البلدین - ربَّما بشکل عفوی- مکونات الخطاب لإنشاء کلام نافذ وموجَّهٍ مثل: الاستقطاب، الإحاله، الخیارات المعجمیه، صفات المشارکین، الدلاله الضمنیه، التفریق والمغالطه.
حدود دو سال پس از جنگ تحمیلی عراق و ایران و در دوره ای که رابطه بین عراق و ایران نه جنگ و نه صلح بود،
صدام حسین به عنوان بالاترین مقام سیاسی عراق، نامه هایی خطاب به مسوولان بلند پایه ی ایران نوشت. او در
این نامه ها درصدد بود خود را فردی صلح طلب معرفی کند که به دنبال حل مسالمت امیز بحران عراق و ایران
است. مسوولان ایرانی نیز با وسواس و همفکری تمام نامه ها را پاسخ دادند. این نامه ها چون بعد از سالها جنگ
شدید و کشت و کشتار بین دو کشور نگاشته می شد از اهمیت قابل توجهی برخوردار بود. مسوولان هر دو کشور،
در این که چه بگویند و چگونه بگویند بسیار همفکری، دقت و احتیاط می کردند. شاید بتوان گفت جنگ بین دو
کشور از نبرد فیزیکی به تلاش برای مجاب سازی کلامی رسیده بود. از این رو اهمیت و ضرورت دارد که این
نامه ها به روش تحلیل گفتمان انتقادی، بررسی و تحلیل شود. پس از بررسی نامه ها از منظر گفتمان شناسی
مشخص شد که بین ایديولوژی، قدرت و متن نامه ها ارتباط دیالکتیکی وجود دارد. هر چه کنشگر سیاسی
واجتماعی از لحاظ سیاسی اجتماعی قدرتمندتر باشد مجال زبان اوری او بیشتری می شود و این زبان اوری نیز -
به نوبه ی خود در قدرت نمایی او تاثیر دارد. مسوولان هر دو کشور از مولفه های گفتمانی برای قدرتمند و
جهت مند کردن کلام خود استفاده کرده اند؛ مولفه هایی چون: قطب بندی، ارجاع، گزینه های واژگانی، ویژگی های
مشارکت کنندگان، دلالت ضمنی، ایجاد فاصله و مغالطه.
About two years after the Iraq-Iran war, and at a time when Iraqi-Iranian relations were neither war nor peace, Saddam Hussein as Iraq's top political leader, wrote letters to high-ranking Iranian officials. In the correspondences, he sought to portray himself as a pacifist seeking a peaceful solution to the Iraq-Iran crisis. Iranian officials replied obsessively to all the letters. The role of these letters was very important because they were written after the war that incurred heavy human and material losses between the two countries. At that time, officials of both countries were very careful and cautious in what to say and how to say it. Probably, it could be said that the war between the two countries had gone from a physical battle to an attempt at verbal persuasion. Therefore, it is important and necessary to examine and analyze these messages through critical discourse analysis. After reviewing the correspondences, it became clear that there was a dialectical connection between their ideology, power, and texts. The more socially and politically powerful the actor is, the more opportunity he has for linguistics, and in turn, has an effect on his display of power. Officials of both countries – even perhaps unknowingly - used the discourse components to strengthen and direct their discourse; components such as: polarization, reference, lexical options, participant characteristics, implicit signification, distance, and fallacy.