Abstract:
آزار جنسی از مصادیق خشونت علیه زنان است که بحث سلامت و امنیت محیط کار را به چالش
کشانده است و امروزه با افزایش زنان شاغل به یک مسئله مهم اجتماعی تبدیل شده است.تا وقتی
که دیدگاه مرد سالار و نابرابری جنسیتی در جامعه وجود داشته باشد قربانیان تمایلی به بیان
تجربیات مربوط به آزار جنسی خود در محیط شغلیشان را ندارند و این امر باعث توجه کمتری به
این مسئله می شود.با این حال توجه کمتر به این مسئله اجتماعی،از اهمیت آن نمی کاهد بلکه لزوم
اقدام عملی برای کاهش قربانیان و رفع پیامدهای منفی ناشی از آن را دو چندان می نماید.
در مورد آزار جنسی به دلیل قبح بیان مسائل مربوط به آن در هیچ جای جهان آمار دقیقی در
دسترس نمی باشد ولیکن تجربیات دوستان و همکاران و ...حاکی از آن است که آزار جنسی در
محیط های شغلی صورت می گیرد و امری فراگیر شده است.آنچه اهمیت دارد احساس
اضطراب،ناامنی و رفتارهای تبعیض آمیزی است که از سوی آزاردهندگان اعمال می شود که به دلیل
تن دادن یا تن ندادن به خواسته های آنان می باشد که پیامدهای منفی بسیاری را برای زنان و حتی
جامعه در پی دارد.در صورت آزار جنسی و عدم امنیت در محیط شغلی،زنان نه تنها نمی توانند
وظایف و مسئولیت های شغلی خویش را ایفاء نمایند بلکه به دلیل فشارهای روانی که از سوی آزار
دهندگان صورت می گیرد ممکن است یا به خواسته های آنان تن دهند یا در نهایت و از روی
ناچاری محیط کار را ترک نمایند که متاسفانه هر یک از آنها پیامدهای خاص خود را دارا می باشد.با
توجه به اهمیت و حساسیت موضوع تاکنون در ایران به طور جدی به آن پرداخته نشده است لذا به
نظر می رسد مسئله آزار جنسی در محیط کار باید بیشتر مورد بررسی قرار گیرد تا با معلوم شدن
لایه های پنهان آن بتوان راهکارهای مناسبی برای رفع یا کاهش آن ارائه داد.
Machine summary:
بنابراين وقتي خودداري زن از پذيرفتن درخواست هاي جنسي رئيسش به مسدود شدن راه ارتقاي شغلي،تنزل مقام يا اخراج او از کار منجر مي شود،در واقع مورد مزاحمت جنسي قرار گرفته است (آزار جنسي در محيط کار تهديدي بر امنيت اجتماعي ،سهيلا صادقي فسايي و مهسا رجب لاريجاني،مطالعات اجتماعي ايران ،تابستان ٩٢، ص ٨٩ و٩٠) نکته ديگر اين است که بسياري از مردان متاهل در محيط شغلي به زنان پيشنهاد صيغه و ازدواج موقت را مي دهند که اين نيز مي تواند نوعي آزار جنسي تلقي شود زيرا امروزه در جامعه ،مسئله ازدواج دوم يا صيغه با قبح زيادي همراه است .
به عبارتي اين افراد،تک همسري را عقيده اي قديمي و غيرعادلانه مي دانند و معتقدند براي بيدار نگه داشتن ميل جنسي بايد ارتباط با افراد مختلف را تجربه کرد لذا اصل وفاداري به خانواده و زندگي مشترک را رعايت نمي کنند و براي موجه ساختن عمل خود از حربه هايي نظير عدم علاقه به همسر،عدم ارضاي نيازهاي عاطفي در خانه ،عدم توانايي همسر و حتي در برخي موارد کمک به فرد قرباني جهت ارضاي نيازهاي عاطفي و جنسي وي استفاده مي کنند(آزار جنسي در محيط کار تهديدي بر امنيت اجتماعي، سهيلا صادقي فسايي و مهسا رجب لاريجاني، مطالعات اجتماعي ايران ، تابستان ٩٢،ص ١٠٣) لذا به نظر مي رسد اين رفتار به وسيله افرادي با ويژگي هايي خاص که برانگيخته مي شوند و موانع اخلاقي (دروني شدن هنجارها) ندارند و در مقام فاعل قرار مي گيرند،زماني امکان دارد که ويژگي هايي در قربانيان (زنان ) از جمله سبک زندگي اين گروه زمينه هاي اين رفتار را موجب گردند و مقاومت زنان براساس موقعيت اجتماعي-اقتصادي که در جامعه دارند،موثر در بروز اين رفتارها هستند.