Abstract:
این پژوهش متأثر از نگرش پارادایمی در فلسفۀ علم بهدنبال آن است تا عناصرِ مؤلف تاریخنگاری پارادایمیِ حقوقی را ریشهیابی نماید. از این رهگذر، بحثی روششناختی درانداخته که با بهکارگیری آن، مورخ یا محقق حقوقی، پارادایمهای حقوقی را در طول یا عرض زمان بهتر بشناسد. مورخ حقوقی مطابق با این سبک و با اتخاذ پیشفرضهای ذهنی ادوار مختلف حقوق با گزارههای حقوقی مواجه شده، از این خطای رهزن پرهیز دارد که با پیشپندارهای امروزی به سمت گزارههای حقوقی در تاریخ برود. این مهم مورخ را در بافتی قرار میدهد که قصد شناسایی آن را دارد و سرانجام، این نتیجه پدید میآید که گزارههای درونحقوقی (قواعد، اصول، نهادها، دکترین حقوقی) در رویارویی با گزارههای برونحقوقی (اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، مذهبی، محیطی و غیره) درک و معنا میشوند و این، یعنی التقاط تاریخنگاری درونگرایانه و برونگرایانه که یکی دیگر از مؤلفههای تاریخنگاری پارادایمی است. نهایت اینکه این سبک به انقطاع یا گسستهایی که در ادوار مختلف فقه یا حقوق صورت گرفته است، بیتوجه نبوده، مسامحة تکاملیستهای حقوقی که تاریخ حقوق را یکسره میبینند و گزارههای حقوقی را به درازای تاریخ میکشانند، مرتکب نمیشود.
This research, under the influence of a paradigmatic viewpoint in the philosophy of science, seeks to find the roots of paradigmatic legal historiography's constitutive elements. Thus, it offers a methodological discussion through which a researcher can have a better understanding of legal paradigms over time. A legal historiographer, by applying this method and by adopting different mental presuppositions about the law in different eras, would avoid the fatal error of assessing historical legal premises with the contemporary presuppositions. This procedure would place the historiographer in the very context they would intend to recognize. As a result, internal premises of law (principles, institutions, legal doctrines) would be placed and understood in direct relation with external assumptions of law (economic, political, religious, etc.) this process leads us to mix internal and external historiography which is another constituent of paradigmatic approach. Finally, this method would take the temporal discontinuity of law or jurisprudence into consideration and avoid legal evolutionists' negligence. They see legal history as a totality and apply their premises to its whole history.(Scientific research).
Machine summary:
وکيـو، ١٣٩١: ٩) و در محدودة مطالعات فلسفي قرار مي گيرد، اما گريزي ندارد که از درگاه تـاريخ حقـوق عبـور کنـد؛ چراکه در انديشۀ پارادايمي، تاريخ علم مبناي بسياري از مباحث جامعه شناسي و فلسفۀ علم بـه حساب مي آيد (٤٨٨ :١٩٩٢ ,Huene) و از سوي ديگر، اصل نگرش پـارادايمي کـه خاسـتگاهش انديشه هاي کوهن ١ در فلسـفۀ علـوم طبيعـي اسـت (٤٢٠ :٢٠٠٦ ,Sahotra, Jessica)، از سـبک خاص تاريخ نگاري او آغاز مي شود و مي توان ريشه هاي سبک وي را در انديشه هاي تاريخ نگارانـۀ باترفيلد (Butterfield)، استاد انگليسي، و کوير (́Koyre)، فيلسـوف فرانسـوي، يافـت ,Larvor) (٣٧٠ ,٣٦٩ :٢٠٠٣.
ايـن بـه آن معنـي است که تاريخ نگار حقوقي از پنجرة علم امروزين ـ در خصوص جزئيات و کليات ، يعني نظريـات ، نهادها، ايده ها، مفاهيم ، قواعد، اصول و روش هاي استدلال و استنباط و نيز وضعيت و نسبتي که حقوق نسبت به ساير علوم داردـ به شناخت و تحليل گزاره هاي حقوقي تاريخي ميپردازد؛ براي نمونه ، اگر مورخ حقوقي با برداشت مدرني که از حق در ذهن دارد و آن را درون انساني (سـوژه ) يا به عبارت ديگر، ذاتي مييابد، به حقوق يونان و يا حقوق روم مراجعه نمايد، طبيعي است کـه فهم دقيق و يا کاملي از حق حقوق طبيعي کلاسيک ـ که ريشه در طبيعت اشيا داردـ و مفاهيم هم عرض با آن همچون حق بودن به دست نخواهد داد (١٤٦ :١٩٦٩ ,Villey)؛ زيرا مورخ بـا ايـن اقدام ساده لوحانه ، ريشه هاي دوردست انديشه هاي فعلي را دنبال مي کند و انديشه هـاي امـروز را به تاريخ گذشته تحميل مي نمايد (تيرني، ١٣٩٦: ١٢).