Abstract:
معرفتشناسی ترازو و معیار سنجش است. در دانش مدیریت عیار پدیدههای سازمانی با علم سنجش و جایگاه خود علم نیز با معرفتشناسی(اپیستمولوژی) سنجیده میشود. معرفت شناسی به عنوان محور تحلیل بسیاری فرآیندهای مدیریتی است که بدون شناخت صحیح آن، شاید سازمان ها با چالش جدی در مواجهه ی با افراد در سازمان مواجه شود. بررسی و نقد معرفتشناسی نظریه داگلاس مک گریگور است که از چهار مؤلفه به نامهای ماهیت، موضوع، ابزار، منبع و اعتبار شکل یافته است. روش: نقد معرفتشناسی نظریه یادشده با کاربست روش کیفی تفسیر موضوعی برون قرآنی استنطاقی صورت گرفته است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که قرآن تنها اتکاء به عقل و یافتههای بشری را برای شناخت کافی ندانسته و تجربه، حس و استقرا را گامهای مقدِمی برای شناخت کامل و مطمئن که متکی بر ایمان قلبی، برهانهای عقلی و نقلی(قرآن و سنت) که دارای ماهیت واقعنمایانه با دو نگاه عمودی( با خالق) و افقی (رفتارهای جوارحی و جوانحی مخلوق و تمام هستی) میداند. از نگاه قرآن ابزارهای شناخت تنها استقرایی نظیر مشاهده و آزمایش مبتنی بر رفتارهای انسان نیست؛ بلکه منابع آن دارای گسترهی فراوانی همچون وحی، عقل، قلب، حس و تمام هستی است که دارای اعتبار نامحدود و نسبت به مکتب مذکور دارای دیدگاه متفاوت است.
Epistemology is a scale and measurement criterion. In the knowledge of quality management, organizational phenomena are measured by science and the position of science itself is measured by epistemology. Epistemology is the center of analysis of many management processes that without proper knowledge, organizations may face serious challenges in dealing with people in the organization. The epistemological critique of the mentioned theory has been done by applying the qualitative method of interrogative thematic interpretation of the Qur'an. The epistemological critique of the mentioned theory has been done by applying the qualitative method of interrogative thematic interpretation of the Qur'an. The research findings show that the Qur'an does not consider reliance on reason and human findings alone to be sufficient for cognition and experience, sense and induction as preliminary steps for complete and reliable cognition based on heart faith, rational and narrative arguments. (Quran and Sunnah) which has a realistic nature with two vertical (with the Creator) and horizontal views (Jawarahi and Javanhi behaviors of the creature and the whole universe). According to the Qur'an, cognitive tools are not only inductive, such as observation and experimentation based on human behavior; but also, its sources have a wide range such as revelation, intellect, heart, sense and the whole universe, which has unlimited validity and has a different view of the mentioned school.
Machine summary:
ازاینرو، نیازمند بازشناسی است و تشخیص ماهیت، موضوع، ابزار، منبع و اعتبار معرفتشناسی، و جایگاه آن در چهارچوب نظام ارزشی نظریۀ مکگرگور مهم و قابلتأمل است، ولی مهمترازآن کشف و تبیین معرفتشناسی از منظر آموزههای وحیانی است که با کاربست روش تفسیر موضوعی استنطاقی بهعنوان پرسش اساسی بر قرآن کریم عرضه شده و پاسخ آن برداشت و در این مقاله ارائه شده است.
معرفتشناسی ضداثباتگرایی، که برمبنای آن دانشهایی مانند علم سازمان و مدیریت از آن جهت که از ماهيت نسبي برخوردارند (همان: 16) باید متمایز از علوم طبيعي موردمطالعه قرار گیرد، زيرا میان علوم اجتماعي مانند نظریههای سازمان، مدیریت، و علوم طبيعي تفاوت ماهوی وجود دارد، زیرا منبع معرفت تنها عقل نیست، بلکه حیات انسانی از شاخصترین منابع دانش است که بهفراموشی دچار شده است (علیپور 1389: 41)؛ ج.
4. 5 منبع معرفتشناسی برای معرفتشناسی منابع مختلف همچون طبیعت و عالم هستی، عقل و خرد، قلب و دل، تاریخ (مطهری 1392: ج 13، 377-384)، تجربۀ حسی، شهود، وحی، الهام (ميرزايي اهرنجاني و سرلک 1384: ج 3، 1)، آگاهیهای پیشین، و مراجعه به گفتهها و نوشتههای دیگران (اوریت و فیشر 1390: 47-48) معرفی شده است، ولی مرور نظریۀ مکگرگور، از نظریهپردازان مکتب مدیریت روابط انسانی، نشان میدهد که منبع شناخت افزونبر عقل ابزاری، عینی، و واقعگرا با تأکید بر رفتارها و پدیدههای عینی، حسی، و یافتههای تجربی است (ميرزايي اهرنجاني و سرلک 1384: ج 3، 75-76؛ الوانی 1398: 19).
3. 6 نقد قرآنی ابزار شناخت در نظریۀ مکگرگور، ابزار شناخت استقرای رفتارهای قابلتجربه و مشاهدۀ انسان در محدودۀ نظام طبیعت و مادی است، درحالیکه ابزار شناختی که قرآن کریم معرفی کرده بسیار فراتر از آن است که در جدول 3 نشان داده شده است (جوادی آملی 1383: 258؛ فخررازی 1420: ج 13، 99).