Abstract:
بررسی نحوه اثرگذاری توسعه اقتصادی بر دموکراسی، یکی از موضوعات مناقشهآمیز در مباحث مربوط به توسعه است. این موضوع برای کشورهایی نظیر ایران که در مراحل اولیه توسعه اقتصادی خود قرار دارند، میتواند بیشتر حائز اهمیت باشد. پژوهش حاضر با به کارگیری روش تجزیه مؤلفههای اصلی و تدوین یک شاخص کمّی برای توسعه اقتصادی، تلاش میکند تا نظریه نوسازی را از زاویه جدیدی در کشورهای اوپک طی سالهای 2000 تا 2018 مورد بررسی قرار دهد. برای این منظور، از متغیرهای درآمد سرانه، نرخ شهرنشینی، دسترسی به آموزش، و صنعتیشدن استفاده شده است. نتایج حاصل از برآورد الگو با روش گشتاورهای تعمیمیافته نشاندهنده آن است که متغیرهای فوقالذکر به صورت منفرد اثر معنیداری بر دموکراسی ندارند. اما درصورتیکه توسعه اقتصادی با استفاده از یک شاخص ترکیبی وارد الگو شود، اثر مثبت و معنیدار توسعه اقتصادی بر دموکراسی نمود پیدا میکند.
Examining how economic developmentaffect democracy is one of the most controversial issues in development. This issue can be more important for countries like Iran, which are in the early stages of their economic development. The present study tries to examine the theory of modernization from a new perspective in OPEC countries during the years 2000 to 2018, using the method of principal component analysis and developing a quantitative index for economic development. For this purpose, the variables of per capita income, urbanization rate, Access to education and industrialization have been used. The results of GMM model estimation show that the above variables alone do not have a significant effect on democracy. However, if economic development enters the model using a composite index, the positive and significant effect of economic development on democracy is evident.
Machine summary:
حال اصلیترین سوالی که مطرح میشود ایـن اسـت کـه آیـا توسـعه اقتصـادی همیشـه منجربه دموکراسی میشود؟ اگر پاسخ مثبت است پس چرا کشورهای توسـعه یافتـه زیـادی وجود دارند که از نعمت دموکراسی بیبهـره انـد؟ بـر ایـن مبنـا بسـیاری از محققـین نظریـه نوسازی را رد کـرده انـد (عجـم اوغلـو و همکـاران (Acemoglu et al)، ٢٠٠٨؛ بـن حبیـب و همکـاران (Benhabib et al) ٢٠١٣؛ سـرولاتی و همکـاران (Cervellati et al)، ٢٠١٤؛ هیـد و همکاران (et al &Heid ) ٢٠١٢).
این محققان با توجه به شواهد بـه دسـت آمده پیشنهاد کردند که تأکید بیش از حد بر درآمد سرانه به عنـوان ابـزار کـافی بـرای توسـعه اقتصادی، یک تعریف محدود و ناقص به دست میدهد که ممکن است سایر جنبه هـای لازم برای توسعه را مد نظر نداشته باشد.
باتوجه به اینکه ایران (به عنوان یکـی از کشـورهای اصـلی عضـو اوپـک )، یـک کشـورِ درحال توسعه بوده -که در مراحل اولیه ی توسعه اقتصادی خود قرار دارد-، بنابراین بررسـی نحوه ی اثرگذاری توسعه اقتصـادی بـر دموکراسـی بـه عنـوان یکـی از جنبـه هـای اصـلاح ساختارهای اجتماعی و سیاسی، ضروری به نظر میرسد.
بارو (١٩٩٦) با استفاده از داده های پانلی برای دوره زمانی ١٩٦٠ تـا ١٩٩٠ نشـان داد کـه رابطه بین دموکراسی و رشد اقتصادی به صورت U معکوس است ؛ به گونـه ای کـه در سـطح پـایین دموکراسـی رابطـه مثبـت و در سـطوح بـالای آن رابطـه منفـی میـان ایـن دو متغیـر وجــود دارد.
اینگلهـارت و ولـزل (Welzel &Inglehart ) (٢٠٠٩) بـا بـه کـارگیری داده هـای ترکیبـی نشان دادند طی سال های ١٩٩٨٥ تـا ١٩٩٥ در ٩ کشـور منتخـب ، علّیـت از سـمت توسـعه اقتصادی به دموکراسی برقرار است و دموکراسی در حضور سطح معینی از توسعه اقتصـادی ظهور مییابد.