Abstract:
این پژوهش با عنوان «جمال و جلال حق در آیینه اندیشه عرفانی مولوی» به تبیین مولفه های جمال و جلال در اشعار
مولوی می پردازد. مصادیق تجلی در مثنوی معنوی شامل: جهان هستی، تجلیگاه حضرت حق، نقش تجلی حضرت حق در
ایجاد عالم، دفع توه م دربارة تجلی حق، راه شهود تجلیات حق، اختصاص شهود تجلیات الاهی به عاشقان، عدم ادراک تجلیات
حق با حواس ظاهری، و این که منشا احوال لطیف عارفان، تجلیات حق می باشد و مصادیق تجلیات جمالی و جلالی در
مثنوی شامل هشت عنوان کلی: تجلیات لطفیه و قهریۀ خداوند در طبیعت، اقتضای ذاتی لطف و قهر الاهی، امتزاج لطف و قهر
الاهی، عدم تشخیص لطف و قهر از ناحیۀ ظاهربینان، تبدیل لطف به قهر بر اثر جهل، اختصاص لطف خداوند به خوبان و قهرش
به بدان، لطف خفی الاهی و سبقت لطف خدا بر قهر خدا می باشد.
Machine summary:
واژه هاي کليدي: مولوي، مثنوي معنوي، تجلي، جمال ، جلال 38 مقدمه مثنوي معنوي مولانا جلال الدين بلخي بي شک يکي از منظومه هاي ناب حکمي و عرفاني جهان است ؛ هيچ منظومه سرائي از شرق و غرب عالم بسان مولوي بسط حقايق و معارف ننموده و چون او پرده از عروس بکر معني بر نگرفته و در استنتاج از حکايات تا بدين پايه و مايه پيش نرفته است ؛ انديشه ي عالي و متعالي او از دل زشت ترين و مبتذل ترين داستان ها، ناب ترين و پاک ترين گوهر و کان را پديد آورده است ؛ مولانا در شرح آيات و احاديث ، مفسري کم نظير؛ در بيان منازل و مقامات عرفاني، عارفي باريک انديش و نکته سنج و در توضيح مسائل فلسفي و کلامي، حکيمي متضلع است ؛ فلسفه و کلام را چون شعر و ادبيات در نظر خوانندگان شيرين مي نماياند، سير آفاق را سالياني پيش از رحلت پدر به پايان برده و در ميانه ي سيرانفس است که با شمس تبريزي روبرو مي گردد.
» و در بعضي از شروح مثنوي هم از وي به خداوندگار تعبير مي شود٢ و احمد افلاکي در روايتي از بهاء ولد نقل مي کند که «خداوندگار من از نسل بزرگ است » و اطلاق خداوندگار به عقيدة الوهيت بشر که اين دسته از صوفيه معتقدند و سلطنت و حکومت ظاهري و باطني اقطاب نسبت به مريدان خود در اعتقاد همۀ صوفيان تناسب تمام دارد چنان که نظر به همين عقيده بعضي از اقطاب (بعد از عهد مغول ) به آخر يا اول اسم خود لفظ «شاه » اضافه کرده اند.