Abstract:
به رغم تحولات شگرف چند دهه اخیر در عرصه اقتصاد کلان، کما کان تاثیر و جهت اثرگذاری سیاست های پولی و ارزی بر بخش واقعی اقتصاد مورد اختلاف نظر اندیشمندان و صاحب نظران اقتصادی است. این مقاله با بهره گیری از یک الگوی اقتصاد سنجی کلان تدوین شده به روش نوین همجعی، اثرگذاری سیاست های پولی و ارزی را بر اقتصاد ایران بررسی کرده است.
آثار ناشی از اجرای یک سیاست پولی از طریق متغیر ابزار سیاستگذاری نرخ سپرده قانونی و همچنین بدهی بانک ها به بانک مرکزی به کمک الگو شبیه سازی شده است. نتایج حاکی از آن است که سیاست های پولی در اقتصاد ایران به نحو بارزی تأثیر می گذارد. یک سیاست پولی انبساطی موجب می شود تا از یک سو تولید کل افزایش یابد که موجد اشتغال است و از سوی دیگر، مصرف بخش خصوصی، سرمایه گذاری بخش خصوصی، صادرات غیرنفتی و واردات افزایش پیدا کند که باعث رفاه و رونق اقتصادی خواهد شد.
اثر اجرای سیاست ارزی از طریق تغییر در نرخ ارز اسمی رسمی ارزیابی خواهد شد. نتایج حاصل از شبیه سازی پویای الگو موید آن است که تنزل ارزش پول ملی (افزایش نرخ برابری ارز) موجب کاهش واردات و تولید ناخاص داخلی شده و برخلاف انتظار اثر محسوسی بر صادرات غیرنفتی ندارد. این سیاست از طریق بسط عرضه پول اسمی سطح عمومی قیمت ها را افزایش داده و شرایط تورم رکوردی را بر جامعه حاکم می کند.
Despite considerable development in macroeconomic theory in recent decades، the impact and magnitude of monetary and exchange rate policies on real economic variables are in dispute. This paper، by the aid of a co-integrated Macroeconometric Model of the Iranian economy، tries to do an analysis of such issue.
Monetary policy is conducted via two policy instruments which are considered to be at the disposal of monetary authorities، namely required reserve ratio and central bank credit to the commercial banks. Simulation results of monetary policies show a significant effect on the real economic variables. An expansionary monetary policy boosts GDP and employment. Private investment، non-oil exports and private consumption are also increased.
Exchange rate policy is conducted by making an arbitrary change in the official exchange rate. Simulations suggest that the devaluation of Rial against US Dollar causes a fall in GDP. Although imports fall but surprisingly there is no significant improvement on non-oil exports. Money supply also increases. This causes the price level to rise and thus creates stagflation.
Machine summary:
"جدول 4- درصد انحراف مقادیر شبیهسازی شده متغیرهای عمده الگو از مقادیر شبیهسازی شده مبنا در عکسالعمل به ده درصد کاهش در نرخ برابری ارز اسمی رسمی (ده درصد تقویت ارزش پول ملی) برای شش سال متوالی متغیرهای عمده الگو 1 2 3 4 5 6 میانگین تولید ناخالص داخلی (GDP) مخارج مصرفی بخش خصوصی (CO) سرمایهگذاری بخش خصوصی (IP) واردات (M) صادرات غیرنفتی (XNO $) عرضه پول اسمی ( M2J) سطح عمومی قیمتها (PCI) نرخ ارز بازار موازی ارز (EF) تراز حساب جاری (CAB $) تراز پرداختها(BP$) خالص داراییهای خارجی بانک مرکزی (FACBN$) 16/0 13/0 66/0- 3/3 57/0- 31/6- 44/1- 0 8/47- 7/89- 3/24- 45/0 74/0 43/1- 4/11 95/0 5/11- 42/4- 89/2- 5/67- 0/443- 3/51- 63/0 22/1 08/1- 3/17 21/1 9/18- 59/6- 62/4- 4/106- 7/117- 7/66- 49/0 02/1 82/0- 5/18 66/1- 1/23- 17/9-48/6- 1/50- 3/93- 1/73- 48/0 83/0 90/0 8/26 36/0 3/12- 17/9- 57/8- 3/65- 0/338- 8/90- 49/0 85/0 84/0 7/49 31/0 07/6- 31/8- 57/8- 4/87- 9/89- 1/90- 45/0 80/0 51/0- 2/21 10/0 0/13- 52/6- 19/5- 7/70-9/194 1/66- در یک جمعبندی کلی چنین به نظر میرسد که سیاست کاهش نرخ برابری ارز (تقویت ارزش پول ملی) قادر است شرایط مطلوبی را بر اقتصاد داخلی حاکم کند، چه از یک سو موجبات رشد بیشتر تولید ناخالص داخلی را فراهم میآورد و از سوی دیگر باعث میشود تا سطح عمومی قیمتها کمتر شود."