Abstract:
تامس کوون در 1962 نظریهای اصیل در فلسفهء علم ابراز داشت.اما صاحب نظرانی ادعا کردهاند که هیدگر آنچه را کوون«پارادایم»،«علم متعارف»و«انقلاب علمی»مینامید،پیشتر گفته بود.مته متیکال بودن علم جدید،نیاز به جهانهای تفسیری و افق دانایی،مبانی ادعاهای قول هیدگر به پارادایم هستند.افکندن طرح جامع،مبنای اصلی قول او به علم متعارف است. مقاومت ناهنجاریها و بازنگری ریشهای در مفاهیم بنیادین علم،مبانی قول او به انقلاب علمی است.ما تمام این ادعاها را رد میکنیم.پارادایم در آراء متأخر کوون دو معنای خاص و عام دارد.طرفداران تقدیم هیدگر،معنای خاص را لحاظ نکردهاند.پارادایم به معنای عام شامل چهار جزء و وابسته به جامعهء علمی است.در استدلال هریک از طرفداران،تمام یا برخی از این اجزاء لحاظ نشدهاند و جامعهء علمی محوریت ندارد.به نظر کوون در علم متعارف دانشمندان پازل حل میکنند؛ولی به روایت طرفداران قول هیدگر به علم متعارف،کارهای دیگری در طول این دوره انجام میشود.به نظر کوون مقاومت مسائل ناهنجار برای رخداد انقلاب علمی کافی نیست؛ولی به نظر طرفدار تقدم هیدگر،کافی است.نتیجه اینکه تنها شباهتهای کلی میان آراء هیدگر و کوون وجود دارد،که اختصاصی به هیدگر ندارد.و آراء فلسفهء علمی کوون اصالت دارند.
Machine summary:
"کوون(همان،ص 781)در مورد معنای خاص پارادایم میگوید:«بدیعترین و کمفهمشدهترین جنبهء این کتاب است»؛در پینوشت،بهطور اختصاصی این جزء ماتریس را تشریح میکند.
«درک هیدگر از افق دانایی هر دوران و اینکه در درون این افق است که مفاهیم معنا مییابند،تجربهها تأویل میشوند و نظریهها شکل میگیرند،او را همچون پیشگام نظریههایی در فلسفهء علم جدید قرار میدهد که امروز مطرحاند،و دربارهشان زیاد بحث میشود.
شاید سخن آتی او را بتوان تا حدی،به مدلهای پارادایم به معنای عام نزدیک کرد: «این نگرش به طبیعت،خود چیزی جز یک طرح1ممکن نیست؛طرحی براساس فرض چیزبودن چیزها که قابل تبیین و پژوهش هستند،و نیز براساس ممکنبودن دخالت قابل پیشبینی(با نتیجههایی بیش و کم قابل تخمین)در چیزها و بنیاددادن2 ویژه به چیزها(چ3،192 ب)این مبنای نگرش در شناسایی علمی تعیینکننده است.
با این فرض خوب است که در اینجا،نظر کوون(0791،ص 88)را دربارهء چیستی فلسفه و نقش آن در علم،به ویژه علم متعارف بیاوریم:«من فکر میکنم به ویژه،در دوران اذعان به بحران است که دانشمندان برای گرهگشایی از معماهای رشتهشان به تحلیل فلسفی متوسل میشوند.
اولین نکتهای که برای اصلاح استدلال اصلی باید به آن افزود،این است که پارادایمی که حل پازل را ممکن کند،در طول دوران علم متعارف حاکم است؛نه پارادایم بهطور کلی.
اولین نقد نظر موافقان این است که اگر طرح مذکور پارادایم نباشد،چنانکه در بخش پیش استدلال کردیم،باید برای دفاع از قول هیدگر به علم متعارف،مبنایی دیگر اندیشید.
این فعالیت به آسانی ممکن است چون آزمون یا جستوجوی تأیید یا ابطال به نظر آید؛درحالیکه هدف علم متعارف حل پازل است و برای وجود پازل،باید پارادایم را معتبر فرض کرد."