چکیده:
در منابع روایی شیعه و اهل سنت، درباره امامت حدیثی از پیامبر اکرمB روایت شده که چون با کلمه «من مات» آغاز شده، به حدیث «من مات…» (حدیث مرگ جاهلی) معروف است. مفاد حدیث این است که اگر کسی بدون اینکه امام شرعی خود را بشناسد و به امامت او معتقد باشد، از دنیا برود؛ به مرگ جاهلی از دنیا رفته است؛ یعنی از ایمان و اسلام خود در آخرت بهرهای نخواهد برد. این مطلب گویای جایگاه رفیع امامت، و شخصیت والای امام است. امام، پس از پیامبر اکرمB راهنمایی و رهبری امت اسلامی را بر عهده دارد، و شناخت درست اسلام تنها از طریق او به دست میآید. لذا او باید از «عصمت» برخوردار باشد. این ویژگی به اهلبیت خاص پیامبر اکرمB که در «آیه تطهیر» و «حدیث کسا» معرفی شدهاند، اختصاص دارد. بدین جهت، مقصود از امام در حدیث «من مات…» امامان معصوم از خاندان رسالت میباشند. آنان همان امامان دوازدهگانه شیعه امامیهاند که آخرینشان حضرت حجت بن الحسن العسکری است. پس، او امام عصر و زمان ماست و هرکس بدون شناخت و اعتقاد به امامت او از دنیا برود، به مرگ جاهلی مرده است.
There is a narration from the Prophet in Shia and Sunni sources pertaining to the issue of Imamate. This narration is known as a narration of “the Death of Ignorance” since it initiates with this term. This narration states that the death of one who dies while he does not recognize the Imam of his age and does not believe in his Imamate is like the death of ignorance. It means that his belief and Islam will come of no avail for him in the hereafter. This points to the sublime place of Imamate and to the high status of the Imam. Imam is one who undertakes the guidance of people after the Prophet and it is just through him that Islam will be realized properly. It implies that Imam should be infallible. This trait is exclusive to the household of the Prophet; thosewho are referred to in the verse of purification and in the hadith of “Kasã’”. As a result، just the infallible Imams are intended by the abovementioned narration. They are the twelve Imams of the Shia in which the last one is Hojjah Bin al-Hassan al-‘Askari who is the Imam of our age and everyone who dies without knowing him and without believing in his Imamate will have the death of ignorance.
خلاصه ماشینی:
"9. «من مات و لیست علیه طاعة مات میتة جاهلیة، فان خلعها بعد عقدها فی عنقه لقی الله تبارک و تعالی و لیست له حجة؛ کسی که بمیرد و اطاعت ]از امام[ برعهده او نباشد، به مرگ جاهلی مرده است و اگر پس از قبول اطاعت امام، آن را کنار بگذارد، در حالی که حجتی ندارد؛ خدا را ملاقات خواهد کرد» (احمد بن حنبل، 1416ق: ج12، ص277؛ الجوهری، بیتا: ج2، ص850؛ ابن ابیشیبه، 1409ق: ج15، ص38؛ البخاری، بیتا: ج6، ص445 و المتقی الهندی، 1401ق، ج6، ص65).
5. «من مات بغیر امام جماعة مات میتة جاهلیة؛ کسی که بدون داشتن امامی که امامت شرعی جامعه اسلامی را برعهده دارد، بمیرد؛ به مرگ جاهلی مرده است» (البرقی، بیتا: ص155 و مجلسی، 1390ق: ج23، ص77).
7. «من مات و لیس له امام یسمع له و یطیع مات میتة جاهلیة؛ کسی که بمیرد و امامی نداشته باشد که سخن او را بشنود و از او اطاعت کند، ]و در آن حال[ از دنیا برود، به مرگ جاهلی مرده است» (المفید، 1413ق: ص269 و مجلسی، 1390ق: ج23، ص92).
9. «من مات و لیس له امام من ولدی مات میتة جاهلیة؛ کسی که بمیرد و برای او امامی از فرندان من نباشد، به مرگ جاهلی مرده است» (الصدوق، بیتا: ج2، ص58 و مجلسی، 1390ق: ج23، صص81 و 92).
از روایات به دست میآید که برخی، از مرگ جاهلی در حدیث «من مات…» چنین برداشتی داشتند که احکام دنیوی اسلام نیز بر منکران امامت امام حق مترتب نمیشود و در برخی از روایات از آن به «جاهلیت جهلا» (الکلینی، 1388ق: ج1، ص308 و العیاشی، بیتا: ج2، ص303) تعبیر شده است؛ ولی ائمهD آن را نفی و رد کردهاند."