خلاصه ماشینی:
"از جمله پرسشهای جدی این است که آموزههای دینی در دیگر عرصههای فردی و جمعی از جمله ادبیات،فلسفه،هنر،اقتصاد،سیاست،مدیریت و امثال آنها چه رویکرد و وضعیتی دارد؟آیا دین در این حوزهها نیز همچون عرصه اعتقادات،اخلاقیات و آداب دینی حضور حد اکثری دارد و به اظهار نظر مستقیم میپردازد و این علوم با قید اسلامی از درون آموزههای اسلامی برمیخیزند؟یا اینکه در نگاه حداقلی،دین در این عرصهها دارای حضور نظارتی و سیاستهای کلان و کلی است که تنها در جهتگیری این علوم و معارف کمک میکند،بهطوریکه این علوم و معارف دارای هویتی خنثی و فرادینی هستند که در ارتباط با آموزههای اسلامی یا فرهنگ و تمدن اسلامی،آب و رنگ تعالیم اسلامی را به خود گرفتهاند، چنانکه این هنرها در تمدن یهودی و مسیحی نیز هویتی دیگر یافتهاند؟1 از جمله دیگر پرسشهای اساسی در عرصه هنر اسلامی که مورد توجه هنرپژوهان قرار گرفته،این است که پس از ظهور اسلام،آموزههای نبوی چه تأثیری بر هنر گذارده است؟آیا اسلام درباره هنرها به طور مستقیم اظهارنظر کرده است و به هنرهایی که در اسلام از مشروعیت برخوردار هستند،توجه دارد،به طوریکه در قرآن یا سنت نبوی درباره انواع هنرها اظهارنظر شده است؟یا اینکه در کتاب و سنت،بهطور مستقیم درباره انواع هنرها سخن گفته نشده است و نگرش مسلمانان درباره هنرها برآمده از تاریخ اجتماع و فرهنگ آنان است؟به تعبیر دیگر،آیا شکلگیری انواع هنرها در تاریخ سرزمینهای اسلامی،برآمده از آموزههای اسلامی است؟یا اینکه این هنرها به اقتضای نیازهای بشری و محیطی و تحت تأثیر دیگر تمدنها شکل گرفته و آموزههای دینی در چگونگی شکلگیری و گزینش پارهای از آنها و طرد پارهای دیگر سهیم بوده است؟ارزیابی میزان اثرگذاری آموزههای دینی در عرصه هنر،با عنایت به این نکته که این اثرگذاری به چه میزان و در کدامین جنبههای هنری تحقق یافته است،موضوع بحث حاضر است."